طبیعی است که هر انسانی بخواهد موفق شود و با به کار گرفتن استعدادهایش به خودشکوفایی برسد.
برای شناخت استعداد های خود در تست استعداد یابی و هوش چند گانه گاردنر کلیک کنید.
با این حال، بسیاری از انسانها در زندگی باعث شکست خود میشوند. آنها خودتخریبگرها هستند. بعضی از مردم بزرگترین دشمن خودشان هستند و همیشه در حال گستردن دامهایی هستند که سرانجام خود در آنها گیر میافتند. این مسئله هیچ ارتباطی به هوش ندارد. خودتخریبگرها معمولا انسانهای بسیار باهوشی هستند، اما فقط بخش کوچکی از قدرت تفکر خود را در جهت فعالیتهای سازنده به کار میگیرند. بیشتر استعداد و خلاقیت آنها صرف خنثی کردن فعالیتهای از پیش برنامهریزیشده و در نهایت آماده شدن برای روبهرو شدن با شکست میشود. از طرف دیگر خودتخریبی هیچ ارتباطی با سلامت روانی ندارد. با اینکه خودتخریبی با درک انسان از خود به عنوان یک مخلوق منطقی در تضاد است، اما خودتخریبگرها معمولا انسانهایی کاملا منطقی و بهنجار هستند.
خودتخریبگرها دیگران را عامل شکست خود میدانند
انسانها وقتی به دلایل شکست خود در بعضی از جنبههای زندگی میاندیشند، معمولا نقش موثر نیروهای درونی در به ثمر رساندن شکستشان را نادیده میگیرند و اغلب برای تبرئه کردن خود از بار ملامتها، تصور زیرکانهای از دلایل «خوب» و منطقی برای شکستهای پی در پی خود در زندگی دارند. یک دانشآموز، معلم خود را بیکفایت میداند. یک هنرمند، رشتهی هنریاش را ملامت میکند. یک مدیر عامل جوان سازوکارهای اداری غیرقابل نفوذ و دست و پاگیر را مقصر میداند. به این ترتیب همهی این افراد دلایل شکستشان را در عوامل خارجی میبینند. با این حال، مطالعهی عمیق در موقعیتهای زندگی این افراد اغلب نشان میدهد که علت اصلی شکست آنها در بیشتر موارد از درون خودشان ناشی میشود. اغلب این افراد نمونههای بارز خودتخریبگرهای زیرک هستند.
خودتخریبی با اندوه و افسردگی همراه است
این افراد اغلب به دلیل داشتن گرایشهای خودتخریبی به شدت زجر میکشند. احساس حقارت و اندوه پنهانِ ناشی از محدودیتهای شغلی و شکستهای دیگر در زندگی، اغلب برای آنها مشکلات دشواری میآفریند. وقتی در صدد استفاده از قدرت خلاق خود برمیآیند، اغلب دچار افسردگی میشوند و این حالت را «خستگی» توصیف میکنند. با وجود اینکه فرد میل به دست یافتن به موفقیت دارد اما در عین حال در لحظهای که باید از استعداد و قدرت خلاق خود استفاده کند، افسرده میشود و توان لازم را از دست میدهد.
خودتخریبگرها احساس نیاز به رنج کشیدن دارند
آنها معمولا نیاز به رنج کشیدن دارند و از هر فرصتی برای رسیدن به شکست و بیچارگی مطلق، بهره میبرند. با اینکه این موضوع ممکن است پیچیده و عجیب به نظر برسد، اما درست در لحظهای که فرد خودتخریبگر احساس بیچارگی میکند، اگر به چشمانش نگاه کنید، متوجه میشوید که حالت نگاه او اغلب منعکسکنندهی نوعی احساس پیروزی و نیشخند است. آنها در دل از آسیب رساندن به خودشان به وجد میآیند. ظاهرا تجربههایی که به مجازات آنها یا خودتخریبی منجر میشود، آنها را ارضا میکند. در همین لحظات آنها احساس «رنج بردن» را نیز تجربه میکنند. به همین دلیل آزارطلبی یا سادیسم نیز از نمونههای بارز خودتخریبی است.
به قابلیتها و استعدادهای خود نگرش منفی دارند و در جهت عکس آنها عمل میکنند
نگرش منفی افراد خودتخریبگر به قابلیتهایشان، دستاوردهای آنان را کاهش میدهد. آنها معمولا هوش و استعداد انجام کارهای مهمی را دارند، اما معمولا تمایل دارند استعدادهایشان را در جهت عکس به کار بگیرند. آنها معمولا پی در پی شغلهایی «نامناسب» برای خود انتخاب میکنند و فقط به شغلهایی جلب میشوند که از آنها نفرت دارند، شغلهایی که در حد بسیار ناچیزی استعدادهای آنها را به کار میگیرد.
رفتاری خام، وابسته و کودکانه دارند
افراد خودتخریبگر اغلب رفتاری بسیار خام و شخصیتی وابسته دارند. تصویری که آنها از خود ارائه میدهند، حاکی از عدم توانایی آنها در قبول مسئولیتهای مهم است. این ظاهر ناتوان به آنها کمک میکند تا از درک مسائل واقعی بزرگسالان و خلاقیتِ بارور، دور بمانند. آنها با استفاده از ظاهر نابالغ و وابستهی خود، کسانی را که به آنها وابسته هستند مایوس میکنند. مثلا مردی وقتی از دست زنش عصبانی میشود، دست از کار میکشد تا موجب رنجش او را فراهم کند. با اینکه او به هدف خود یعنی آزار دادن همسرش میرسد، اما همزمان به خود نیز لطمه میزند.
موفقیتهای خود را بیارزش میدانند
خودتخریبگرها با اینکه ممکن است از نظر دیگران افراد موفقی جلوه کنند، اما نظر خودشان در مورد دستاوردهایشان کاملا برعکس است. برای مثال، یک مدیر فروش مستعد از تمام تاکتیکهای موجود برای گرفتن ترفیع استفاده میکند یا یک خانم جوان و زیبا برای جلب خواستگار از هیچ کوششی فروگذار نمیکند، اما ثمرهی ترفیع مدیر فروش، در نظر او که مرد فوقالعاده باهوشی است، پشیزی ارزش ندارد چون او در واقع ترجیح میدهد در حرفهی کاملا متفاوتی کار کند. در مورد آن خانم جوان، گرچه جلب تقاضای ازدواج برای او به آسانی آب خوردن است، اما مرد مورد نظر هرگز به نظر این خانم یک شریک زندگی مناسب نیست. هر دو مورد حاکی از موفق بودن فرد است، اما موفقیتی که برای خود آنها بیارزش است. در طول یک عمر زندگی، مجموعهی تمام این «موفقیتها» برای فرد جز یک شکست بزرگ نیست.
در مورد مسائل مهم زندگی خود تصمیمهای بسیار بدی میگیرند
افراد خودتخریبگر اغلب در مورد مسائل اساسی و مهم زندگی خود تصمیمهای بسیار بدی میگیرند. برای مثال، فرد خودتخریبگر ممکن است در مورد یک ماموریت طولانی در منطقهای دورافتاده از شهر خود که سالهای زیادی از زندگیاش را به خود اختصاص خواهد داد، به طور جدی فکر کند و سپس آن را بپذیرد و بعدها معلوم شود که این سالها برای خودشکوفایی او بسیار حائز اهمیت بودهاند و منطق حکم میکرده است که او در آن سالیان در شهر خود بماند. جالب توجه است که او قبل از اتخاذ تصمیمی که به بیهوده سپری شدن چند سال از زندگیاش منجر شده است، تمام اطلاعات لازم برای گرفتن یک تصمیم عاقلانه را داشته است اما بنا به دلایلی ناشناخته تصمیم گرفته است گام غلطی بردارد. ارزش اینگونه انتخابها را میتوان چنین خلاصه کرد: موفقیت در زمینههای جزئی و شکست در زمینههای کلی.
خود را در معرض تحقیر و سوءاستفاده قرار میدهند
فرد خودتخریبگر همیشه خود را در معرض حقارت و حمله قرار میدهد. او در موقعیتهایی که بنابر تجربهی قبلی، آسیبپذیر بودن جز تمسخر و سوءاستفاده ثمری ندارد، ظاهری بیچاره و رقتانگیز به خود میگیرد و در موقعیتهایی که باید رفتاری هوشمندانه و توام با سیاست نشان بدهد، مصرانه از خود تصویر آدمی سادهلوح ارائه میدهد. او اغلب دیگران را به سوءاستفاده از خود تحریک میکند. با اینکه میداند بعضی از رفتارها ممکن است باعث تحریک دیگران به سوءاستفاده از وی شود، با این حال بر این رفتارها پافشاری میکند و در نتیجه از اینکه همیشه مورد سوءاستفاده قرار میگیرد، رنج میبرد.
در استفاده از پول بیاحتیاط هستند
خودتخریبگرها معمولا در به کارگیری منابع مالی خود بیاحتیاط هستند. اگرچه میدانند که در صورت اندوختن پساندازی هر چند اندک زندگیشان بسیار شیرینتر خواهد شد، به نحوی از کنار گذاشتن مقدار کافی از حقوق خود عاجزند و همیشه خود را در معرض تحقیر طلبکارانشان قرار میدهند.
کمالگرا هستند
خودتخریبگرها همیشه مستعد کمالگرایی هستند و کمالگرایی آنها مستعد شکست است. یک نقاش چند رنگ مختلف را با هم ترکیب میکند اما کار مهم دیگری انجام نمیدهد، یک نویسنده پشت سر هم صفحات یک نوشته را پاره میکند و تا ابد «کارش را دوباره آغاز میکند.» یک نوع حس تردید، به بهانهی کمالگرایی به تدریج و زیرکانه تمام انرژی و ارادهی آنها را سست میکند. همیشه کارها را به تعویق میاندازند.
با خوششانسی و فرصتهای عالی مشکل دارند
خوش شانسی معمولا برای افراد خودتخریبگر مشکلات دشواری ایجاد میکند. وقتی ناگهان یک فرصت مطلوب و مشعوفکننده به دست میآورند، غالبا به شدت دچار اضطراب و وحشت میشوند. یک حسابدار ردهبالا که درآمدش ناگهان در اثر یک سلسله وقایع پیشبینی نشده به طرز چشمگیری افزایش مییابد و فرصتهای ترقی زیادی را برایش به ارمغان میآورد، ناگهان به وحشت میافتد در حالیکه شکستهای پی در پی در زندگی هرگز تا این حد او را نگران نکرده است.
کارِ سازنده آنها را دچار اضطراب میکند
خودتخریبگرها به هنگام انجام کارهای واقعا سازنده، دچار تنش و اضطراب میشوند. وقتی اوقات خود را به انجام کارهای بیاهمیت میگذرانند، کار آنها نسبتا خوب و رضایتبخش است، اما وقتی تصمیم به انجام کارهای مهمی میگیرند، شعلههای اضطراب از درون آنها زبانه میکشد. اینگونه افراد وقتی برای انجام کارهای خلاق برنامهریزی میکنند، دچار احساس گناه میشوند.
در همرنگی با جماعت اهل افراط و تفریط هستند
معمولا ارزشها و فرهنگهای اجتماعی روی افراد فشار زیادی برای همرنگ شدن با دیگران میگذارند. بنابراین برای کسانی که اصیل یا متفاوت هستند، خطراتی وجود دارد. اما جوهر زندگی مستلزم آزادی برای متفاوت بودن است. تمام مردم معمولا از هوش خود برای همرنگ شدن استفاده میکنند، اما فقط تا حدی که برای آنها مورد نیاز است. برای خودتخریبگرها قضیه به شکل دیگری است. چون آنها معمولا بدون پایه و اساس منطقی با محیط به مخالفت برمیخیزند، وقتی واقعیتهای دنیای خارج به آنها فشار میآورد، غالبا بیش از حد انتظار انعطافپذیر میشوند. افراد خودتخریبگر ممکن است نشانههای وسواسگونهای از همرنگی با جماعت را که در تعارض کامل با مخالفت شدید آنها با زندگی اجتماعی است، بروز بدهند. نیاز افراطی به همرنگ شدن با جماعت و نیاز افراطی به مخالفت با محیط، به طور خودکار و سرسختانه در آنها وجود دارد و به نظر میرسد یک نیروی قوی درونی که منطق قادر به شکست یا هدایت آن نیست، به آنها فشار وارد میکند. این دو گرایش توام با وسواس، گاه جای یکدیگر را میگیرند و بیثباتیهای زندگی آنها را افزایش میدهند.
از شکوفایی استعدادهای خود رویگردان هستند
خودتخریبگرها از نیاز طبیعی انسانها، یعنی نیاز به رشد، شکوفایی و کنجکاوی طبیعی نسبت به کشف تمام قابلیتها و ابعاد وجود خود در جهان رویگردان هستند. آنها به حاشیهها و حیطههای کماهمیت هستی خود عقبنشینی میکنند. حتی اگر تلاشهای پی در پی آنها برای نائل شدن به موفقیت در این حیطههای محدود، موفقیتآمیز باشد، غریزهی آنها خودتخریبی محسوب میشود. اگر یک فروشندهی «موفق» آرزوی نویسنده شدن داشته باشد و برای نویسنده شدن واقعا هم استعداد داشته باشد، او هنوز در زندگی یک شکستخورده محسوب میشود.
از ارزیابی واقعبینانهی زندگی خود گریزان هستند
این افراد معمولا تمایلی به نگرش واقعی به زندگی خود ندارند و نمیخواهند به طور دقیق آن را مورد بررسی قرار بدهند. معمولا نوعی احساس تهی بودن، ساختگی بودن و نقش بازی کردن دارند. در مواقع پرفشار زندگی، صرفا وقت و تمایل لازم برای ارزیابی اهداف خود را ندارند. اما گاه وقتی فشار «سروسامان گرفتن» کاهش مییابد (معمولا در دورهی میانسالی) و شخص زمان و انرژی لازم برای فکر کردن به موقعیت زندگی خود را دارد، ناگهان به این حقیقت تلخ پی میبرد که به نحوی از مسیر خود منحرف شده و در یک مسیر غیرمنطقی گام برداشته است. ناگهان متوجه میشود که زندگی او تهی و بیمعنی است و حتی اگر در این مسیر به موفقیتهای بیشتر دست یابد، زندگیاش در نهایت یک شکست کامل محسوب خواهد شد. او در جوانی فشارهای شدید و دشواریهای زندگی را تحمل و یک مسیر طولانی مشخص را طی کرده است و ظاهرا در کسب نمادهای «موفقیت» و «امنیت» موفق هم بوده است، اما وقتی فشار اضطراب کاهش مییابد و او واقعبینانهتر به زندگی خود مینگرد، تهی بودن این زندگی، سایهای تاریک بر ادامهی مسیر زندگیاش میافکند.
وقتی که ما نسبت به الگوهای خودتخریبی آگاه میشویم، تکرار این الگوها به مرور کاهش مییابد. نقش فرمانبرداری کورکورانه از این الگوها کاهش و نقش عقل در حاکم بودن بر زندگی افزایش مییابد. نیاز انسان به خلاقیت، دیگر با دنیای پرزرق و برق گذشته شرطی نمیشود، بلکه دنیای واقعی امروز آن را شرطی میکند. وابستگی فرد به دیگران، ابعاد واقعبینانهتری به خود میگیرد و مسائل از حالت اضطراری مرگ و زندگی دوران کودکی خارج میشوند. فرد، پوستهی دنیای کوچک جهان کودکی را که در آن، زندگی تقریبا به صورت کامل در ارتباط با والدین معنی دارد، میشکافد و پا به عرصهی دنیای دیگری میگذارد. درک فضای زندگی افزایش مییابد و شفافتر میشود. فرد میتواند وقایع دنیای خارجی و دنیای درونی احساسات را بهتر تجربه کند. فرد عادت میکند به خویشتن بنگرد، انگار که به شیئی مینگرد و از هوش خود در جهت ارزیابی فعالیتها و نفس خود استفاده میکند و بر اساس این هوش، به ایجاد تغییر دست میزند. قادر است خوشبختی و خوشاقبالی را تحمل کند و حتی از آن لذت هم ببرد، بدون آنکه احساس گناه به او دست بدهد. فرد در مسیر فعالیتهای خودجوش، خلاقانه و خودشکوفایی قرار میگیرد.
برخی از دلایل آن موقتی و زود گذر است. مثل زمانی که فردی خسته است یا از نظر جسمی ضعیف شده. به همین دلیل کاری که در حال انجام دادن است به خوبی پیش نمیرود و همین پیشرفت نکردن در برخی افراد باعث بروز انتقاد و خود تخریبی میشود. دلیل بعدی این مسئله که یکی از شایعترین آنها هم هست، کمبود عزتنفس و اعتماد به نفس در افراد است که باعث می شود شخص دایم خودش را با دیگران مقایسه کند و داشتهها و تواناییهایش را نبیند و حال بد و احساس بیارزش بودن در او ایجاد شود.
داشتن یا تجربه این موارد شما را مستعد رفتارهای خودتخریبی می کند:
رفتار خود تخریبی همچنین می تواند ناشی از اختلالات بهداشت روانی باشد، مانند:
از منظر روانشناسی، رفتارهای خود تخریبی میتواند به عنوان سازوکار مقابلهای برای رویارویی با استرس، خواستههای اجتماعی و دیگر بحرانهای عاطفی باشد. رفتارهای مخرب، پناهگاهی امن و فضایی است آشنا برای فرار از احساس بیارزشی، زمانی که فرد در موقعیتهای اجتماعی خود را ناتوان میبیند. در خور ذکر است که رفتارهای خود تخریبی به اشکال گوناگون خود را نشان میدهد. برخی از آنها بسیار شدید و افراطی است و بعضی خیلی هم شدید نیست. به هر حال خوب است که برای بالا بردن کیفیت زندگی آنها را بشناسیم.
داشتن ذهنیت شکست: بدین معناست که فرد خود را برای شکست آماده میکند و در نهایت با آن روبهرو می شود و تاییدی برای این ذهنیت خود دریافت میکند. هرچند که این تایید گرفتن به ضرر خود اوست. باور اینکه من هرگز موفق نمیشوم، روی خوشبختی را نخواهم دید، تلاشهایم هیچ فایدهای ندارد و از این دست افکار، نشانههای داشتن ذهنیت شکست محسوب میشود.
هیچ کاری نکردن یا بیعملی: رفتار منفعلانه در مقابل پدیدههای روزمره نیز جزو رفتارهای خودتخریبی است. این رفتار زمانی بروز پیدا میکند که ما میدانیم چیزی برای ما خوب نیست یا مضر است اما از هر اقدامی برای حل مسئله یا بهبودی شرایط طفره میرویم.
پرخوری: راهی برای بی حس کردن خود در مقابل دردها و زخمهای درونی است که به شدت سلامت جسمیمان را تهدید خواهد کرد.
کمخوری: بسیاری از کم خورهای روانی برای جلب حمایت و توجه دیگران و ارضای نیازهای عاطفی دست به این رفتار خودتخریبی میزنند و سختترین رژیمهای غذایی را میگیرند.
نمایش بیکفایتی: این رفتار به معنی به تصویر کشیدن خود به عنوان فردی نابخرد یا ناتوان از به دست آوردن موفقیت و رسیدن به اهداف است که معمولا از نداشتن اعتماد به نفس نشئت میگیرد. در این شرایط فرد با بیکفایت و ناتوان نشان دادن خود به خلوت امنی میخزد تا ازپذیرش مسئولیت برای موفقیت بگریزد.
آسیب رساندن به دیگران: اگرچه به نظر میرسد آسیب رساندن به دیگران، رفتاری دیگرتخریبی است ولی روی دیگر این سکه در واقع خشونت علیه خود است. کاربرد کلمات ناخوشایند برای دیگران، صدمه فیزیکی و عاطفی به درگیری ذهنی خود فرد هم منجر میشود. نتیجه این رفتار از دست دادن اعتبار و محبوبیت اجتماعی است که نوعی دشمنی علیه خود است.
به خود آسیب زدن: آسیب رساندن به خود میتواند به صورت ذهنی، عاطفی و بدنی باشد. این رفتار خودتخریبی نشانهای از نفرت از خود است. داشتن افکار منفی و استدلالهای غیر منطقی از این دست است. صدمه جسمی و بیرحمانهترین شکل آن یعنی خودکشی، شدیدترین نوع خودتخریبی است.
احساس بدبختی کردن: حس بدبختی و صرفا دلسوزی برای خود، میتواند به فلج شدن فرد در اقدام برای حل مسئله منجر شود و او را در موقعیت بدی قرار دهد و به بیانگیزگی برای تغییر منجر شود.
مصرف موادمخدر و نوشیدنیهای غیرمجاز: به عنوان راهحلی برای بی حس کردن فرد در برابر دردها و زخمهای روانی استفاده میشود که بدترین و خطرناکترین پیامدها را برای او خواهد داشت. در واقع یک راه فرار است که طی آن هم خود فرد و هم معمولا خانوادهاش به قهقرا کشیده میشوند.
پنهان کردن احساسات: یکی دیگر از ویژگیهای افراد خودتخریبگر، پنهان کردن احساساتشان در شرایط مختلف است که باعث میشود برای گفتن حرف دلشان به دیگران، مشکل جدی داشته باشند.
امتناع از کمک گرفتن: بعضی از اوقات، شرایط به گونهای پیش میرود که نیاز به کمک گرفتن از دیگران داریم. هیچ عیبی هم ندارد اگر برای حل یک مشکل تحصیلی یا شغلی از مدیر یا استادمان کمک بگیریم.
ایثارگری و تحمل بیش از حد: افراد خودتخریبگر در انجام این کار افراط و خواستههای خود را قربانی میکنند تا تایید دیگران را در هر شرایطی بگیرند.
ولخرجی: ریختوپاشهای افراطی و غیر ضروری و حتی قمار کردن به از بین رفتن آرامش و دردسر برای فرد منجر میشود و یکی از نشانههای افراد خودتخریبگر است.
غفلت از وضعیت فیزیکی و روانی خود: نادیده گرفتن خود به از بین رفتن سلامتی و در نهایت تخریب خود منجر میشود. به همین دلیل است که توصیه اکید روانشناسان، مراجعه به آنها در مواقع حساس است،زمانی که انسان فشار روانی زیادی روی خودش احساس میکند.
خراب کردن رابطهها: تخریب کردن روابط یکی از پیچیده ترین رفتارهای خودتخریبی است و شامل انواع زیادی از رفتارهای مخرب دیگر مانند حسادت، حس تملک، دستکاری عاطفی، کنترل، نیازمند دایمی عاطفی، خشونت و... است.
شناخت و اعتراف به ایرادات و مشکلات خود همیشه آسان نیست اما انجام این کار اولین قدم برای یافتن راه حل و گام برداشتن در یک مسیر سالم است. به همان روشی که رفتارهای خود تخریبی را یاد می گیریم، باید یاد بگیریم که چگونه آنها را متوقف کنیم.
از مراحل زیر برای ایجاد مکانیزم هایی استفاده کنید که به شما کمک می کند رفتارهای خودتخریبی را به تدریج کم کرده و در ادامه مسیر آنها را با رفتارهای مفید و سالمی جایگزین کنید که به طور موثرتری استرس شما را از بین ببرند.
زیادهروی های خود را بشناسید
شما احتمالاً می دانید که تمایلات خودتخریبی شما چیست. مثلاً می دانید که باید به طور منظم ورزش کنید، اما این کار را نمی کنید. یا کارتان را باید در زمان خاصی تمام کنید اما تعلل می کنید؛ می دانید که خورد فست فود برای چربی بالای خود یا اضافه وزن شما مضر است اما قبل از رفتن به منزل به ساندویچی میروید. می دانید که انزوای خودخواسته تان اعصابتان را به هم می ریزد اما به آن ادامه می دهید.
شما به خوبی از این واقعیت آگاه هستید که این موارد فقط منابع کوتاه مدت لذت هستند، اما نمی توانید کار معناداری در این زمینه انجام دهید. هنگامی که تشخیص دادید کدام قسمت از برنامه های روزمره شما به سلامتی تان آسیب می رساند، باید دقیقاً مشخص کنید که چه عواملی باعث می شود آنها را انجام دهید.
روزانه از تمایلاتتان یادداشت بردارید
دقیقاً در لحظه ای که احساس تمایل به "رفتار نادرست" می کنید، در زندگی شما چه اتفاقی می افتد؟ به این رویدادها محرک گفته می شود. داشتن دفترچه برای یادداشت برداری روزانه ظرف چند روز یا چند هفته به شما کمک می کند عوامل محرک و تاثیر آنها را بر رفتار خود شناسایی کنید. به عنوان مثال، هر وقت احساس کردید دوست دارید سیگاری بکشید، یا زمانی که دلتان بسته چیپس می خواهد، یا هوس الکل می کنید یا هر چیز دیگری را که در کُنه ذهنتان می دانید رفتاری نادرست و زیاده روی است و در آن لحظه از زندگی شما می گذرد، بنویسید.
پس از مدتی که این یادداشت ها را نوشتید، به احتمال زیاد، در آنها الگویی را تشخیص خواهید داد. ممکن است دریابید که هر وقت از خواهر یا برادرتان تلفنی احوال پدر و مادر پیرتان را می پرسید، دستتان به دنبال یک سیگار می رود. یا هر وقت که همسرتان بابت فلان موضوع به شما غُر می زند، شما برای یافتن آرامش شروع به خوردن تنقلات بی ارزش غذایی می کنید، یا ممکن است کشف کنید که هر زمان وضع مالی تان خراب می شود تنها مفر آرامش تان خوردن آرام بخش یا نوشیدن الکل است.
مهارتهای جایگزین را شناسایی کنید
وقتی محرک ها و سازوکارهای ناسالم را شناختید، باید نحوه مقابله با آنها را هم بفهمید. لیستی از مهارتهای مقابله مفید را که می تواند به شما کمک کند تا ذهن خود را آرام کرده و تنش را از بین ببرید، تهیه کنید.
این مهارت ها می توانند پیاده روی، تماس با یک دوست ، حمام کردن، کارهای ساده ای مثل نظافت کردن، آشپزی، مطالعه، گوش دادن به موسیقی یا هر کار دیگری باشد که بتواند شما را به خود سرگرم کند. دفعه بعدی که یک محرک خودتخریبی را در خود تشخیص دادید، سعی کنید یکی از این مهارت های مقابله سالم را جایگزین رفتار منفی خود کنید. وقتی موفق می شوید در برابر اصرار محرک های ناسالم مقاومت کنید، از احساس خوبی که دارید تعجب خواهید کرد.
قدم های کوچک بردارید
بسته به اینکه رفتارهای بد شما در زندگی روزمره چطور ریشه دوانده است، عاقلانه این است که این رفتارهای ناسالم را به آرامی و به تدریج کنار بگذارید. اگر بخواهید یکباره کل یک رفتار ناسالم و مخرب را با رفتاری سالم جایگزین کنید احتمالا شکست خواهید خورد. بهتر است که هر بار کمی از رفتار تخریبی خود کم کنید. سهولت این تغییرات اندک به شما کمک می کند تا در طولانی مدت تلاش هایتان به موفقیت تبدیل شوند.
اشتباهات خود را بپذیرید
یکی از واکنش هایی که در خود تخریب گری اتفاق میافتد، طفره رفتن از قبول مسئولیت اشتباهات و فرار از حل مسئله است. افراد در این هنگام، به جای پرداختن به مسئله ی اصلی و تدبیر اقدام مناسب، دائم به انتقاد کردن از خود و دیگران می پردازند. بهتر است تصمیم بگیرید که به استقبال مشکلات رفته و با پذیرش اشتباهات خود، به جای استفاده از شیوه ی نامناسب، مسئله ی اصلی را دیده و اقدام مناسب را انجام دهید.
تقویت اعتماد به نفس
افرادی که خود تخریب گری بالایی دارند، دائم در حال سرکوب کردن استعداد هایشان هستند؛ آن ها هیچ تلاشی برای مشاهده ی توانمندی های خود نمی کنند. ما باید سعی کنیم تا صداهای منفی درونمان را خاموش کنیم و اعتماد بیشتری به خود و توانایی هایمان داشته باشیم.
از توهم کامل بودن رها شوید
سرانجام باید از توهم کامل و بی نقص بودن رها شوید و بپذیرید که تنها زمانی می توانید رشد کنید که نقص هایی داشته باشید. اگر چیزی به کمال خود برسد، هرگز نمی تواند پیشرفت کنید.
مراقبه یا ذهن آگاهی را تمرین کنید
تنش ذهنی و اضطراب از مهمترین عللی است که زمینه ساز خودتخریبی در فرد می شود. انجام مراقبه روزانه با تخلیه تنش های درونی به شما کمک می کند که کمتر به خودتخریبی روی آورید. به عنوان مثال می توان به مراقبه پیاده روی، هنر درمانی آگاهانه ، ذکر گفتن، تجسم رنگ و غیره اشاره کرد. برای آشنایی با نحوه مراقبه به این درس ها در سواد زندگی مراجعه کنید.
به احساسات خود اجازه بروز دهید
مسدود کردن احساساتی مثل گریستن، خندیدن یا فریاد کشیدن موجب می شود که فشار درونی شما افزایش یافته و به شکل خود تخریبی بروز کند. درست مثل دیگی در حال جوش که راهی برای خروج بخار ندارد و سرانجام منفجر می شود. از بروز احساساتتان خجالت نکشید و گریه کردن یا خندیدن را به عنوان راه مقابله با خودتخریبی تجربه کنید. همچنین می توانید از رقصیدن، بازی کردن، نقاشی کشیدن، آواز خواندن و هر کار دیگری که باعث تخلیه احساسات شما می شود بهره بگیرید.
خودتان را دوست بدارید
خودتان را دوست بدارید. دوست داشتن خود به معنی مراقبت از نیازهای عاطفی شماست. مراقبت از خود به طور کلی بیشتر به سمت بدن شما گرایش دارد: این شامل تغذیه مناسب، خواب کافی، نوشیدن آب کافی، پوشیدن لباس راحت، سالم ماندن و غیره است. گاهی به خودتان هدیه بدهید یا بخشی از روز را در هفته آنطور که دلتان می خواهد بگذرانید. دوست داشتن و مهربان بودن با خود به سادگی از شما در برابر رفتارهای خودتخریبی محافظت می کند.
خودکاوی کنید
همه ما بخش های تاریکی در ذهن خود داریم که دلمان نمی خواهد از آن حرف بزنیم. این بخش های تاریک زمینه بسیاری از رفتارهای خودویرانگر است. اوقاتی را به خودکاوی و سفر به اعماق روح و ذهن خود اختصاص دهید. تاریکی های وجود خود را بشناسید و به جای انکار و سرکوب، شیاطین وجود خود را در آغوش بگیرید. نسبت به این بخش از روح و ذهن خود شفقت داشته باشید و بر آن نور مهربانی بتابانید.
برای شرکت در آزمون های روانشناسی, شخصیت شناسی, استعداد یابی, هوش, اختلالات روانشناختی, روی تست های زیر کلیک کنید و در آزمون شرکت کنید نتیجه آزمون آنی به شما نمایش داده میشود.