در همهی جوامع هستهی اصلی تشکیلدهندهی نظام خانواده، زوجین هستند. نحوهی روابط زوجین با یکدیگر بر سلامت روان یا ازهمگسیختگی خانواده و به دنبال آن بر جامعه تاثیرگذار است. بهعبارتدیگر آرامش روانی و عاطفی افراد درگرو تداوم روابط زناشویی در خانواده است.
مطالعات نشان میدهند که قویترین پیشبینی کننده رضایت زناشویی، کیفیت رابطه زن و شوهر است. درواقع کیفیت روابط زناشویی و میزان شادمانی آنان تا حد زیادی به نحوه تعامل آنها و روشهای مقابله با موقعیتهای تنشزای زندگی بستگی دارد. بدون شک همهی ما این روزها از اخبار افزایش روند طلاق در کنار کاهش ازدواج مطلع هستیم. موضوع حائز اهمیت و نگرانکننده این است که بسیاری از طلاقها در چند ماه اول و دو سال اول زندگی اتفاق میافتند.
مطالعات نشان دادهاند همه افراد ظرفیت یکسانی برای عشق ورزیدن و بیان آن ندارند. اما واقعیت اینجاست که عشق بیشتر از گذشته تبدیل به امری ضروری در زندگی روزمره افراد شده است. بهتر است در ابتدا به تعاریف عشق از دیدگاههای مختلف و تحول مفهوم عشق در طول زمان بپردازیم. براون معتقد است در عاطفه عاشقانه، فرد شخصی را به دلیل برخی از خصوصیات که در او تجسمیافته است، دوست میدارد. همچنین او معتقد است که این عاطفه درگذر زمان مقاوم است.
عاشق بودن یا معشوق دیگری بودن به فرد این امکان را میدهد که زندگی بهتر و معنادارتری را تجربه کند. اثرگذاری که هیچ عامل دیگری در دنیا از قبیل سبک زندگی، رژیم غذایی، ژنهای خوب و… آن را برای فرد به ارمغان نمیآورد.
ماکس و بر عشق را بهمثابه عکسالعمل نسبت به فرآیند عقلانی شدن و راهی برای یافتن رستگاری در این دنیا قلمداد میکند. او همچنین بیان میکند عشق نوعی تاکید بر عدم عقلانیت در برابر عقلانیت است.
عشق پاسخی است برای تسکین اضطراب فرد از جدایی و تنهایی. عدم وجود عشق اگرچه موجب فروپاشی خانواده نمیشود. اما برای سعادت و کیفیت زندگی امری ضروری است.
ازنظر سی رانتر در جهان مدرن رابطه مستقیمی میان غریبه شدن مردم و کیفیت عشق رمانتیک وجود دارد. غربت، افراد را وادار میکند با یاس و ناامیدی در جستوجو عاشق برآیند. اما این غربت یافتن عشق را سخت میکند. به همین سبب این عقیده ظاهر شد که یافتن معشوق امری غیرممکن، غیرقابلپیشبینی و اتفاقی جادویی است.
گیدنز روابط شخصی دوستانه و صمیمیت جنسی را بهعنوان ابزار تثبیت پیوندهای اجتماعی در جهان مدرن میداند. او بیان میکند در جهان مدرن افراد تنها در روابط شخصی میتوانند اعتماد و تکیهگاه لازم را بیابند. گیدنز چند نوع عشق را از یکدیگر متمایز میکند که عبارتاند از:
عشق شهوانی: پدیدهای کموبیش جهانی است که فرد را از زندگی روزمره جدا میسازد و او آماده قربانی کردن میشود. او معتقد است این نوع عشق معادل نوعی سرکشی تلقی میشود و برای جوامع خطرناک است. در هیچیک از جوامع عشق شهوانی بهمثابه تکیهگاهی مناسب برای ازدواج مدنظر قرار نمیگیرد.
عشق رمانتیک: بهمنزله یافتن فردی آشنا و همزاد روحی خویش است. افراد به دنبال شریک زندگی کامل هستند.
عشق توامان: ترکیبی از دو عشق فوق است. افراد در جستوجوی رابطه کامل هستند. در یک رابطه کامل دادوستد عاطفی بهصورت برابر اتفاق میافتد.
عشق ناب: عشق و رابطه ناب فقط به خاطر آنچه نفس رابطه برای طرفین به همراه دارد خواستنی و دلپذیر است. این روابط تا جایی ادامه مییابند که همهی افراد درگیر رابطه بهصورت داوطلبانه رضایت کافی برای ماندن در رابطه را داشته باشند. هر فردی در صورتی در یک رابطه میماند که جاذبههای درونی آن قویتر از کششهای بیرونی آن باشد.
عشق در کاملترین شکل خود با این ویژگیها همراه است:
طلاق درواقع بدیهیترین شیوه جدایی همسران از یکدیگر است. اما شکل دیگری از جدا شدن که در لایههای پنهان رابطه زناشویی ایجاد میشود «طلاق عاطفی» نامیده میشود. در طلاق عاطفی که به آن طلاق خاموش نیز میگویند و شایعترین نوع طلاق در جامعه امروزی است. زن و شوهر علیرغم اینکه زیر یک سقف زندگی میکنند اما به دو فرد غریبه، دلزده و بیاحساس تبدیلشدهاند.
متاسفانه به دلیل وجود باورهای اشتباه در بین افراد و عدم پذیرش تفاوتها میان زن و مرد در عصر کنونی پدیدهی طلاق با سرعت بیشتری اتفاق میافتد. افراد تصور میکنند که احساس عاشقانه آنها برای همیشه باقی خواهد ماند. یا عشق قوی و آتشین مهمترین عامل استواری و تداوم رابطه است. درحالیکه تجارب گذشته نشان دادهاند که روابط آرام و اخلاقی که عشق شدیدی را احساس نمیکردند. بهمراتب زوجین را مدتزمان بیشتری در کنار یکدیگر حفظ مینمودند.
بسیاری از افراد در آغاز رابطه عاشقانه، اینطور گمان میکنند که معشوق دارای ارزشهای ویژهای است. همچنین تعهد ازآنچه عاشق به معشوق اعطا کرده است ناشی میشود. نه ارزشی که معشوق شخصا دارای آن بوده است.
در طی سالهای گذشته پژوهشهای متعددی در زمینه رابطه بین عشق، ازدواج و جدایی انجامشده است.
نکته حائز اهمیت در رابطه میان عشق و طلاق وجود نگرشهای مختلف و گاها ناکارآمد در خصوص عشق و ازدواج (ازدواج عاشقانه) است. بهطور مثال افرادی که دارای نگرش شهوانی به عشق هستند. احتمالا چنین میپندارند که پارتنر آنها ایدئالترین فرد موردنظر آنهاست. واکنش این افراد در مواجهه با انتقاد و تعارضات همراه با درد و اندوه بسیار است. در چنین نگرشی تجربه و رابطه جنسی عالیترین هدف رابطه تلقی میگردد.
از سوی دیگر در نگرش عشقبازی گونه، افراد از تعهد و مسئولیتپذیری کمتری برخوردار هستند. ممکن است بهصورت همزمان در چندین رابطه عشقی درگیر باشند. از بیان افکار و احساسات واقعی خود امتناع میکنند. برخی دیگر از افراد تعهد را لازمهی عشق میدانند. این افراد اساسا بر مبنای تعهد پارتنر خود را انتخاب میکنند.
باور و نگرش افراد دربارهی عشق و ازدواج نهتنها آنها را در جهت رشد و تکامل رابطهشان راهنمایی میکند. بلکه سرمشق و الگویی بهمنظور حفظ و ویران کردن رابطه به شمار میآیند. امروزه مطالعات ثابت کردهاند که افراد به دنبال کسی هستند که داستان و نگرشی مشابه آنها در مورد عشق داشته باشد. به همین خاطر شناخت نگرش و تعاریف اشخاص در خصوص عشق مهمتر از آن چیزی است که فکرش را بکنید.
شایانذکر است نگرشهای مختلف در مورد عشق با تحول روابط، تغییر میکنند. بهگونهای که میتوان مطرح کرد که تغییر در کیفیت روابط زناشویی، سبک عشقورزی زوجین، نگرش و باورهای همسران نسبت به مقوله عشق تغییر میدهد. به همین سبب آگاهی همسران از نگرش و باورهای خود و دیگری در مورد عشق میتواند نقطه آغازی برای حل تعارضات باشد. شما و پارتنرتان باید از انتظارات و نگرشهای یکدیگر در مورد عشق آگاهی پیدا کنید تا بتوانید با تغییرات موجود در زندگی نگرشهای خود را بهمنظور تداوم رابطه زناشویی اصلاح و تعدیل کنید.
اگر میخواهید قبل از ازدواج، مشکلات شخصیتی و روانشناختی همسر آینده و خود را بشناسید در آزمون های زیر شرکت کنید.