مقالات روانشناسی

طلاق و آسیب های طلاق بر کودکان

1

طلاق و آسیب های طلاق بر کودکان

بی‌شک خانواده، نخستین و مهم‌ترین بستر رشد همه جانبه انسان است که از دیرباز نقش‌ها و کارکردهایش مورد توجه روانشناسان، جامعه‌شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت بوده است. یکی از وجوه منفی پدید آمده از این نهاد اجتماعی، آسیبی به نام طلاق است که موجب بروز ناهنجاری‌های اجتماعی بسیاری می‌شود. در سایه طلاق، فرزندان ناخواسته درگیر تضادهایی می‌شوند که نه توان درک آن­ها را دارند و نه تاب کنار آمدن با آن‌ها را. محرومیت فرزندان از سرپرستی مشترک پس از انحلال خانواده، آن‌ها را از بسیاری مواهب و مزایای خانوادگی محروم می‌کند و اثرات جبران‌ناپذیری بر آن‌ها باقی می‌گذارد. در این مقاله برخی آثار و پیامدهای طلاق بر کودکان و نوجوانان را بررسی می‌شود.

 فرزندان طلاق اغلب با چالش‌های بسیاری در زندگی خود مواجه می‌شوند و طبیعتا والدین نیز در این زمینه نگرانی‌هایی را تجربه می‌کنند. جدایی زن و مرد تغییر بزرگی در زندگی آن‌هاست که آینده‌ی فرزندانشان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. از طرفی فرزندان به نظر می‌رسد قربانی تصمیم‌های والدین می‌شوند. آگاهی از آسیب‌های طلاق به شما کمک می‌کند تا دست به تصمیم عاقلانه بزنید و یا از فرزندتان در برابر آسیب‌های چنین مسئله‌ای محافظت کنید. والدینی که طلاق می‌گیرند لازم است تا به صورت جدی‌تر و اصولی‌تر برای تربیت فرزند خود وقت بگذارند

فرزندانی که از طلاق بر جای می مانند با مسائلی مواجه می شوند که زندگی و سلامت روان آنها را تحت تاثیر قرار می دهد،مانند تشویش آنها از تنها گذاشته شدنشان توسط والدین و از دست دادن والدین،باز خوردهای دردناک و ناراحت کننده اطرافیان،کمبود های عاطفی در اثر ندیدن یا کم دیدن یکی از والدین یا هر دوی آنها و ...

لازم است زن و مردی که از هم جدا می شوند با کسب اطلاعات درست و آموختن مهارتهای لازم و حتی شرکت در جلسات مشاوره بعد طلاق به سلامت روان فرزندان و حتی خودشان کمک بکنند.

مشکلات رفتاری فرزندان طلاق

کودکانی که والدینشان از هم جدا می‌شوند، ممکن است هر یک از مشکلات زیر را از خود نشان دهند:

  • برون ریزی: رفتارهایی همچون پرخاشگری مخصوصا اگر کودک به مدت طولانی در معرض دعواهای فیزیکی و کلامی پدر و مادرش قرار گرفته باشد، بروز پیدا می‌کند.
  • نافرمانی و لجبازی: معمولا کودکان از دست والدین خود به خاطر شرایط پیش آمده خشمگین می‌شوند. ممکن است رفتارشان در مقابل این احساس خشم نافرمانی از والدین باشد، دستورات و قوانین را نادیده بگیرند یا لجبازی کنند.
  • انزوا و اجتناب: برخی کودکان رفتارهای اجتنابی از خود بروز می‌دهند و درون رویزی می‌کنند، برای مثال منزوی شده، در معرض افسردگی قرار می‌گیرند و اضطراب را تجربه می‌کنند.
  • احساس گناه: برخی کودکان خود را مقصر جدایی والدین می‌دانند و احساس عذاب وجدان به آن‌ها دست می‌دهد. کنار آمدن با این احساس گناه برای کودکان بسیار سخت خواهد بود. پیشنهاد می‌کنیم برای درک بهتر این مسئله مقاله احساس گناه را مطالعه کنید

پیامدهای منفی طلاق بر فرزندان

طلاق،‌ پیامدهای منفی بسیاری بر فرزندان دارد. فقدان پدر و مادر غیر از مشکلات مادی که برای فرزندان به وجود می‌آورد، از نظر تربیتی و عاطفی نیز ضربه سختی به روح و روان آنان وارد می‌کند. در حقیقت فرزندان طلاق،‌ قربانی اشتباه پدر و مادری هستند که بدون توجه به حق و حقوق آنان از یکدیگر جدا شده‌اند. برخی از این آسیب‌ها و پیامدها عبارتند از:

- ایجاد بحران­ های روحی و روانی

فرزندان طلاق به مرور زمان با بروز حرکات احساسی، ترس، خشم و عدم تعادل روانی هنگام عصبانیت مواجه می‌شوند؛ زیرا آنان رفتارهای خشونت‌آمیز پدر و مادر را در خانواده دیده‌اند و فکر می‌کنند واکنش‌ها و رفتارهای آنان باید به صورت منفی و پرخاشگرانه باشد. فرزندانی که خشم خود را فرو می‌برند، وقتی در سنین بالاتر قدرت و توانایی بیشتری برای ابراز خشونت در خود می‌بینند؛ مرتکب اعمال خشونت‌آمیزی می‌شوند.

به طور طبیعی کودکان و نوجوانان، مرگ پدر و مادر خود را راحت‌تر از طلاق آنان می‌پذیرند. با فوت پدر و مادر، پیوندهای عاطفی، شخصیتی و احساسی و رشته‌های ارتباط روانی گسسته نمی‌شود یا کمتر سست می‌شود؛ در حالی که آثار طولانی‌مدت طلاق حتی در آینده هم سبب می‌شود آن‌ها در تشکیل زندگی دچار مشکلاتی باشند. به دنبال طلاق و از هم گسیختگی خانواده، فرزندان با بحران‌های شدید روحی و روانی روبه‌رو می‌شوند و تحت تاثیر فشار همسالان خود ممکن است از جدایی پدر و مادرشان دچار خجالت و سرافکندگی شوند. بنا بر پژوهش‌های متعدد، کودکان خانواده‌های طلاق نسبت به کودکان خانواده‌های عادی، اضطراب بالاتری دارند و بیشتر دچار افسردگی و انزواطلبی می‌شوند.

 - خلا عاطفی

یکی از مهم‌ترین آثار محبت به فرزندان، احساس امنیت عاطفی است که در او شکل می‌گیرد. فرزند باید احساس کند و ببیند که والدین و اطرافیانش او را دوست دارند و مورد تایید قرار می‌دهند؛ زیرا سبب می‌شود فرزند نگاهی مثبت و پایدار به زندگی و آینده پیدا کند.
فرزند، محتاج و تشنه محبت است و هیچ چیز دیگری نمی‌تواند جایگزین مهر و محبت پدر و مادر شود. محروم کردن فرزند از نوازش و بوسیدن، موجب شکل‌گیری کمبودها و عقده‌های روانی در آن‌ها می‌شود.
محرومیت‌های عاطفی نیز به دنبال خود بیماری‌های روانی متعددی را برای فرزندان به دنبال خواهد داشت. در حقیقت کمبود محبت مانند سرطان در وجود فرزند محروم از محبت و نوازش والدین، ریشه می‌دواند تا آن­جا که همه وجودش را در بر­می‌گیرد. این افراد بی‌آن­که بخواهند، خطر بزرگی برای جامعه به شمار می‌آیند؛ زیرا آن‌ها بیمارانی هستند که می‌توانند با بیماری خود حوادث شومی را برای خود و جامعه رقم بزنند. فرزندان به‌ویژه کودکان، در عین حال که دوست دارند از مهر و محبت پدر و مادر خود بهره‌مند شوند، می‌خواهد مطمئن شوند که آن‌ها نیز یکدیگر را دوست دارند. این بنای فکری پس از طلاق ویران می‌شود و نه تنها از مهر و محبت یکی از آن‌ها یا هر دو محروم می‌شوند؛ بلکه در وجود خویش اطمینان حاصل می‌کنند که پدر و مادر از اول یکدیگر را دوست نداشته‌اند. آگاهی از این حقیقت تلخ، باعث می‌شود که استنباط کلی فرزندان و به‌ویژه کودکان خردسال از زندگی، مهر، محبت و نیز پایه و اساس بنای روحی آن‌ها متزلزل شود و زندگی زناشویی آینده خود آن‌ها نیز در معرض مخاطره قرار گیرد.

 - اُفت تحصیلی

پایان زندگی زناشویی،‌ شروع مشکلات اجتماعی فرزندان است. بر اساس پژوهش‌ها فرزندان در دو سال نخست جدایی والدین، آسیب‌پذیرترند و معضلات اجتماعی، روان و جسم آن‌ها را بیشتر تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. این در حالی است که خداوند یکی از ویژگی‌های بندگان راستین را توجه خاص به تربیت فرزند و خانواده خویش دانسته است تا آن­جا که آن‌ها برای خود در برابر فرزندان احساس مسئولیت سنگینی می‌کنند
کاهش تمرکز ذهنی فرزندان و افزایش احتمال ابتلا به اختلال یادگیری، به‌ویژه در دروسی که نیازمند تفکر و استدلال است؛ از تبعات جدایی والدین است. بر اساس آمارها، افت تحصیلی به‌ویژه در دروس استدلالی، اختلال در برقراری تعاملات اجتماعی و عاطفی و افزایش احتمال ابتلا به مشکلاتی مانند اضطراب و افسردگی تا دو سال پس از جدایی پدر و مادر، بیش از هر زمان دیگری سلامت ذهنی و روانی فرزندان را تهدید می‌کند. نتایج تحقیقی بر 4000 کودک دبستانی، گویای آن است که کودکانی که تجربه جدایی والدین‌شان را در سال‌های اول دارند، بیشتر تحت تاثیر آسیب‌های محیطی قرار گرفته و اختلال یادگیری در آن‌ها بیشتر مشاهده می‌شود.
مطالعات نشان داده‌ است کودکان و نوجوانانی که دارای روحیه شاد و از نظر عاطفی و روانی سالم هستند، به طور طبیعی تلاش و کنجکاوی زیادی برای درک و فهم مسائل مختلف نشان می‌دهند و معمولاً از پیشرفت تحصیلی خوبی نیز برخوردارند. این در حالی است که کودکان و نوجوانان خانواده‌هایی که والدین آنها از یکدیگر جدا شده‌اند، به درس و مدرسه علاقه‌ای ندارند و افت تحصیلی در آن‌ها کاملاً آشکار است. این فرزندان بعد از طلاق والدین به شدت پرخاشگر و نامنظم می‌شوند و کمتر می‌توانند هیجانات، احساسات و رفتارهای خود را کنترل کنند. آن‌ها در مدرسه نیز مانند خانه هنگام بازی، رفتار نامعقولانه‌تری نسبت به کودکان و نوجوانان خانواده‌های عادی دارند و به تبع آن، انگیزه و یادگیری آن‌ها کاهش پیدا می‌کند.

 - گرایش به بزهکاری و اعتیاد

طلاق و گسستگی خانواده، تاثیر مستقیم و قطعی در بروز رفتار بزهکارانه در فرزندان دارد و به عبارتی یک ضریب مثبت و عامل بسیار قوی برای افزایش بزهکاری است. هنگامی که کانون گرم خانواده بر اثر تعارض میان زن و شوهر و جدال میان آن‌ها آشفته شود و در نهایت از هم بپاشد، آثار بسیار عمیقی بر روان فرزندان به جای خواهد گذاشت که در اغلب موارد نیز در سال‌های بعد به صورت عصیان جوانی و سرکشی از مقررات اجتماعی بروز خواهد کرد. بررسی وضعیت بسیاری از مجرمان، گویای آن است که این افراد در کودکی از نوازش مادری و محبت پدری محروم مانده و از این محرومیت رنج برده‌اند. طلاق، منجر به بزهکاری کودکان چنین خانواده‌هایی خواهد شد؛ زیرا وجدان اخلاقی و شخصیت فرزند به شدت تحت تاثیر والدین است. کانون آشفته و به هم ریخته خانواده که والدین با یکدیکر توافق ندارند، عامل ایجاد اختلال‌ها و نابهنجاری‌های تقریباً غیر قابل درمان برای فرزندان خواهد بود و عواقب شوم آن در بزرگسالی و جوانی محسوس خواهد بود. یک محیط عصبی و پر فشار خانوادگی،‌ جلوی رشد احساسات فرزندان و احساسات سازنده‌ای را که ممکن است در وجود آنان باشد، می‌گیرد.

افزایش ستیزه‌ و جدل میان اعضای خانواده و عدم وجود روابط مستحکم که از عوارض طلاق و جدایی است، سلامت روانی و عاطفی فرزندان به‌ویژه نوجوانان را تهدید می‌کند و زمینه را برای گرایش به بزهکاری از جمله اعتیاد فراهم می‌سازد. نوجوانان و به‌ویژه پسران برای تنظیم احساسات خود از جمله پرخاشگری، نیازمند برقراری ارتباط با بزرگسال مذکری هستند که بهترین فرد، پدر است. وقتی پدر حضور داشته باشد، می‌تواند با برقراری ارتباط و بازی، راه‌های کنترل پرخاشگری و خشم را از طریق بازی نشان دهد. فرزندانی که در شرایط محرومیت شدید اقتصادی و اجتماعی رشد می‌کنند، گرایش بیشتری به جرم و جنایت، استعمال داروهای بیماری‌زا و اعتیاد دارند. حال اگر اوضاع نابسامان اقتصادی با طلاق آمیخته شود، گرایش فرد به اعتیاد بیشتر خواهد شد.

مشکلات فرزندان طلاق با ازدواج مجدد والدین و راه‌حل آن

اگر شما می‌خواهید ازدواج مجدد داشته باشید بهتر است این مسئله را از همان اوایل برای کودکتان مطرح کنید و به او توضیح دهید که فرد جدید قرار نیست نقش پدر یا مادر او را بازی کند؛ چرا که کودکتان خودش پدر و مادر دارد. کودک اگر بخواهد می‌تواند فرد جدید را پدر یا مادر بنامد ولی این کاملا به خواست خودش مربوط است. برای اطلاع از جنبه‌های مختلف ازدواج مجدد کلیک کنید.

یکباره مسئله را مطرح نکنید. اجازه دهید کودکتان با همسر جدید شما آشنا شود و چند قرار ملاقات داشته باشید و بعد از آن ازدواج کنید. دادن خبر ازدواج به شکل ناگهانی به کودک باعث می‌شود او شوک زده شود و این مسئله را به سختی بپذیرد یا در مقابل آن جبهه بگیرد. کودکان در این شرایط عدم رضایت خود از ازدواج مجدد والدین را با پرخاشگری، ناسازگاری، انزوا، افت تحصیلی و... نشان می‌دهند.

برای آسیب کمتر کودک از طلاق پدر و مادر باید چه کرد؟

برای آماده کردن کودک و کنار آمدن بهتر او با مساله طلاق پدر و مادر،بهتر است پدر و مادر کودک را با مسائل زیر آشنا کنند:

  • درباره اینکه چرا طلاق رخ داده است،به گونه ای که کودک متوجه موضوع شود،بدون اینکه اعتبار پدر یا مادر نزد کودک خدشه دار شود.
  • بعد از طلاق پدر و مادر،کودک بایدانتظار چه مسائل و رخدادهایی را داشته باشد و چگونه با آنها مواجه شده و آنها را حل کند.
  • کودک اطمینان یابد که در رابطه خوب او با پدر و مادر خللی وارد نخواهد شد و او می تواند محبت،توجه و مراقبت آنها را داشته باشد.

 

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید.
نظرات کاربران