تست MMPI 2 دارای 567 سوال می باشد که سوالات را با پاسخ بله و خیر جواب دهید عدم جواب دادن سوال به منزله پاسخ خیر می باشد.
1- مجله های فنی را دوست دارم.
2- اشتهای خوبی دارم.
3- بیشتر صبحها سرحال و با نشاط از خواب بر می خیزم.
4- کار کتابداری را دوست دارم.
5- با کوچکترین صدایی از خواب بیدار می شوم.
6- پدرم مرد خوبی است ، یا ( اکر پدرتان مرده است ) پدرم مرد خوبی بود.
7- خواندن بخش حوادث روزنامه ها را دوست دارم.
8- معمولا" حرارت دست و پایم در حد طبیعی است.
9- زندگی روزانه من پر ازچیزهایی است که برایم جالبند.
10- تقریبا" به اندازه سابق قادر به کار کردن هستم.
11- اغلب اوقات احساس می کنم چیزی گلویم را گرفته است.
12- از زندگی جنسی ام راضی هستم.
13- مردم باید سعی کنند خوابهای خود را تعبیرکرده وبه آنها عمل کنند.
14- از داستانهای پلیسی و اسرار آمیز خوشم می آید.
15- در محیط کارم فشار و ناراحتی زیادی احساس می کنم.
16- گاهی اوقات فکرهایم آنقدر بد هستند که نمی توانم درباره آنها با کسی حرف بزنم.
17- معتقدم که زندگی با من خوب رفتار نکرده است.
18- تهوع و استفراغ آزارم می دهد.
19- دوست دارم بفهمم دیگران درباره من چه فکر می کنند.
20- خیلی کم دچار یبوست می شوم.
21- گاهی اوقات خیلی دلم می خواهد از خانه فرار کنم.
22- فکر می کنم هیچکس مرا درک نمی کند.
23- گاهی اوقات طوری به گریه یا خنده می افتم که نمی توانم جلوی آن را بگیرم.
24- گاهی اوقات ارواح شیطانی مرا تسخیر می کنند.
25- دوست دارم یک خواننده باشم.
26- وقتی به دردسر می افتم ، بهترین کار برایم این است که ساکت بمانم.
27- معتقدم که باید جواب بدی را با بدی داد.
28- هفته ای چند بار ناراحتی معده اذیتم می کند.
29- گاهی اوقات دلم میخواهد فحش بدهم.
30- هرچند شب یک بار خوابهای وحشتناک می بینم.
31- برایم مشکل است که حواسم را روی یک کار متمرکز کنم.
32- تجربه ها و احساسهای عجیب و غریب خاصی داشته ام.
33- خیلی کم نگران سلامتیم می شوم.
34- به خاطر رفتار جنسی ام هیچگاه به دردسر نیفتاده ام.
35- درگذشته گاهی چیزهایی دزدیده ام.
36- اغلب اوقات سرفه می کنم.
37- گاهی دلم میخواهد چیزهایی را بشکنم.
38- گاهی روزها ، هفته ها ، یا ماهها بوده که دست و دلم به کاری نمی رفته است.
39- خوابم نامنظم و آشفته است.
40- بیشتر اوقات سردرد کلافه ام می کند.
41- گاهی دروغ می گویم.
42- اگر دیگران سرم کلاه نگذاشته بودند ، موفق تر بودم.
43- قدرت قضاوت من بهتر از گذشته است.
44- هفته ای یک یا چند بار ، بدون هیچ علتی ، ناگهان بدنم داغ می شود.
45- درحال حاضر وضع سلامتیم مثل بیشتر دوستانم خوب است.
46- معمولا" هنگام دیدن دوستان سابقم اظهار آشنایی نمی کنم ، مگر این که آنها پیشقدم شوند.
47- تقریبا" هیچ وقت در قلب یا قفسه سینه ام دردی نداشته ام.
48- بیشتر به جای پرداختن به کارهایم خیالبافی می کنم.
49- من فردی بسیار اجتماعی هستم.
50- اغلب مجبور بوده ام از کسانی اطاعت کنم که به اندازه من نمی فهمیدند.
51- بعضی از مطالبی را که در مدرسه خوانده ام به خاطر ندارم.
52- من زندگی درستی نداشته ام.
53- اغلب در قسمتهایی از بدنم احساس سوزش ، مورمور شدن ، یا خواب رفتگی می کنم.
54- خانواده ام با شغلی که دارم ، یا می خواهم انتخاب کنم موافق نیستند.
55- گاهی آن قدر روی چیزی پافشاری می کنم که دیگران تحمل خود را از دست می دهند.
56- کمتر از دیگران احساس خوشحالی می کنم.
57- معمولا" در پشت گردنم احساس درد می کنم.
58- فکر می کنم اغلب مردم برای جلب کمک و همدردی دیگران بدبختیهای خود را بزرگتر جلوه می دهند.
59- هرچند روز یک بار در قسمت بالای معده ام احساس ناراحتی می کنم.
60- وقتی با دیگران هستم شنیدن چیزهای خیلی عجیب آزارم می دهد.
61- من آدم مهمی هستم.
62- اغلب آرزو کرده ام کاش یک دختر بودم ، یا ( اگر دختر هستید ) هرگز از این که یک دختر هستم متاسف نبوده ام.
63- آدم زود رنجی نیستم.
64- از خواندن داستانهای عاشقانه خوشم می آید.
65- اکثر اوقات احساس غمگینی می کنم.
66- اگر اکثر قوانین دور ریخته می شد ، بهتر بود.
67- شعر را دوست دارم.
68- گاهی حیوانات را اذیت می کنم.
69- فکر می کنم از کاری مثل جنگلبانی خوشم بیاید.
70- در بحث با دیگران به آسانی شکست می خورم.
71- این روزها دارم از رسیدن به هدفهایم نا امید می شوم.
72- گاهی احساس می کنم روحم از بدنم جدا شده و به پرواز در می آید.
73- واقعا" اعتماد به نفس ندارم.
74- دوست دارم یک گل فروش باشم.
75- معمولا" احساس می کنم زندگی با ارزش است.
76- بیشتر مردم فقط با جر و بحث فراوان حقیقت را می پذیرند.
77- هر چند وقت یکبار ، کار امروز را به فردا موکول می کنم.
78- بیشتر افرادی که مرا می شناسند ، دوستم دارند.
79- اهمیتی نمی دهم که مورد تمسخر دیگران واقع شوم.
80- دوست دارم پرستار باشم.
81- بیشتر مردم برای این که پیشرفت کنند دروغ می گویند.
82- کارهای زیادی انجام می دهم که بعدا" از انجام آنها پشیمان می شوم. ( من بیش از دیگران پشیمان می شوم.
83- خیلی کم با افراد خانواده ام دعوا می کنم.
84- یک یا چند بار به علت رفتار بد از مدرسه اخراج شده ام.
85- گاهی دلم می خواهد کارهای خطرناک و دلهره آور انجام دهم.
86- میهمانی ها و کارهایی را که پر از شادی و سروصدا است دوست دارم.
87- در زندگی مشکلاتی داشته ام که به دلیل پیچیدگی زیادشان قادر به تصمیم گیری درباره آنها نبوده ام.
88- معتقدم که زنها باید به اندازه مردها آزادی جنسی داشته باشند.
89- بیشترین گرفتاری و درگیری من با خودم است.
90- من پدرم را دوست دارم ، (یا اگر پدرتان مرده است) من پدرم را دوست داشتم.
91- خیلی کم دچار کشیدگی یا پرش عضلات می شوم.
92- برایم مهم نیست که چه بر سرم بیاید.
93- گاهی اوقات ، وقتی حالم خوب نیست ، بد اخلاق می شوم.
94- اغلب اوقات احساس می کنم یک کار غلط یا بد انجام داده ام.
95- اغلب اوقات خوشحال هستم.
96- حیوانات ، افراد ، یا چیزهایی را در اطراف خود می بینم که دیگران نمی بینند.
97- اغلب اوقات احساس می کنم که بینی ام گرفته و سرم سنگین است.
98- بعضی ها آن قدر امر و نهی می کنند که حتی وقتی حق با آنها است ، دلم می خواهد بر خلاف خواست آنها رفتار کنم.
99- کسی به من حقه زده است.
100- هیچ وقت کار خطرناکی را به خاطر مهیج بودن آن انجام نداده ام.
101- اغلب احساس می کنم نوار محکمی به دور سرم بسته شده است.
102- گاهی عصبانی می شوم.
103- اگر روی یک مسابقه یا بازی شرط بندی کنم ، از آن بیشتر لذت می برم.
104- بیشتر مردم به این دلیل صداقت و درستی نشان می دهند که می ترسند گرفتار شوند.
105- گاهی در مدرسه به علت رفتار بدم پیش مدیر فرستاده شده ام.
106- حرف زدن من مثل همیشه است ( یعنی ، تندتر ، آهسته تر ، درهم و برهم یا گرفته تر از قبل نیست ).
107- در خانه آداب غذا خوردن را بهتر رعایت می کنم ، تا در بیرون ازخانه.
108- کسانی که قادر به سخت کارکردن باشند، شانس بیشتری برای موفقیت دارند.
109- فکر می کنم به اندازه اطرافیانم ، با استعداد و زرنگ هستم.
110- اغلب مردم حاضرند حتی از راههای غیر عادلانه به منافع و مزایایی برسند.
111- معده ام خیلی ناراحتم می کند.
112- تئاتر و نمایش را دوست دارم.
113- می دانم چه کسی مسئول تمام مشکلاتم است.
114- گاهی وسایل شخصی دیگران ، مثل کفش و دستکش به قدری توجهم را جلب می کند که دوست دارم به آنها دست بزنم یا آنها را بدزدم، حتی اگر بدردم نخورد.
115- دیدن خون باعث وحشت یا بهم خوردن حالم نمی شود.
116- اغلب اوقات زود رنج و بد اخلاق هستم ، ولی علتش را نمی دانم.
117- هرگز استفراغ و سرفه همراه با خون نداشته ام.
118- نگران مریض شدن نیستم.
119- جمع آوری گلها یا پرورش گیاهان خانگی را دوست دارم.
120- معمولا" از آنچه به نظرم درست می رسد ، به شدت دفاع می کنم.
121- هرگز به اعمال جنسی ناپسند دست نزده ام.
122- گاهی افکارم به قدری سریع بوده که نتوانسته ام آنها را بر زبان آورم.
123- اگر اطمینان داشتم که کسی متوجه نخواهد شد ،بدون خریدن بلیط ، وارد سینما می شدم.
124- اغلب وقتی کسی کار خوبی در حق من انجام می دهد ، از خود می پرسم که از این کار چه هدفی داشته است.
125- معتقدم که زندگی خانوادگی من به خوبی زندگی اغلب کسانی است که می شناسم.
126- معتقدم که قانون باید با قاطعیت اجرا شود.
127- از انتقاد یا سرزنش به شدت می رنجم.
128- آشپزی را دوست دارم.
129- رفتار اطرافیانم تاثیر زیادی بر رفتار من دارد.
130- گاهی واقعا" احساس می کنم آدم بی مصرفی هستم.
131- در کودکی عضو گروهی از دوستانم بودم که سعی می کردند در تمام مشکلات به همدیگر وفادار باشند.
132- به زندگی پس از مرگ معتقدم.
133- دوست داشتم یک سرباز باشم.
134- گاهی دوست دارم با کسی دعوا و کتک کاری کنم.
135- اغلب به این دلیل که دیر تصمیم می گیرم ، خیلی چیزها را از دست می دهم.
136- وقتی در حال انجام کار مهمی هستم ، اگر کسی ازمن راهنمایی بخواهد یا مزاحمم شود، عصبانی می شوم.
137- زمانی خاطرات روزانه ام را می نوشتم.
138- معتقدم علیه من توطئه چینی می شود.
139- ترجیح می دهم در بازی برنده باشم تا بازنده.
140- اغلب شبها بدون این که افکار یا خیالاتی ناراحتم کند ، به خواب می روم.
141- در طی چند سال گذشته ، اکثر اوقات حالم خوب بوده است.
142- هرگز دچار غش یا تشنج نشده ام.
143- وزنم کم و زیاد نمی شود.
144- فکر می کنم کسانی مرا تعقیب می کنند.
145- احساس می کنم اغلب بی دلیل مجازات شده ام.
146- به آسانی به گریه می افتم.
147- چیزهایی را که می خوانم به خوبی گذشته نمی فهمم.
148- در طول زندگی ، هرگز حالم بهتر از الان نبوده است.
149- گاهی احساس می کنم به بیماری خطرناکی مبتلا شده ام.
150- گاهی احساس می کنم که باید به خودم یا کس دیگری صدمه بزنم.
151- خوشم نمی آید قبول کنم کسی زیرکانه سرم را کلاه گذاشته است.
152- زود خسته نمی شوم.
153- دوست دارم برخی از افراد مهم را بشناسم ، چون این کار باعث می شود احساس کنم مهم هستم.
154- وقتی از یک جای بلند به پایین نگاه می کنم ، می ترسم.
155- اگر یکی از افراد خانواده ام با قانون درگیر شود ، عصبی نمی شوم.
156- فقط مواقعی که به مسافرت یا گردش می روم ، خوشحال هستم.
157- برایم مهم نیست که دیگران درباره ام چه فکر می کنند.
158- دوست ندارم در میهمانیها دست به شیرین کاری بزنم ، حتی اگر دیگران نیز چیزی شبیه آن را انجام دهند.
159- هیچ وقت غش نکرده ام.
160- مدرسه را دوست داشتم.
161- خجالتی هستم ، وهمیشه مجبورم کاری کنم که دیگران متوجه این موضوع نشوند.
162- کسی سعی می کند مرا مسموم کند.
163- ترس شدیدی از مارها ندارم.
164- هیچ وقت دچار سرگیجه نشده ام ، یا خیلی کم سرگیجه داشته ام.
165- فکر می کنم که حافظه ام خوب است.
166- مسائل جنسی فکرم را آزار می دهد.
167- گفتگو با غریبه ها برایم مشکل است.
168- آشنایانم می گویند در مواقعی کارهایی می کنم که بعدا" نمی توانم آنها را به خاطر بیاورم.
169- وقتی خسته می شوم دوست دارم دست به کاری هیجان آور بزنم.
170- می ترسم عقلم را از دست بدهم.
171- با پول دادن به گداها مخالفم.
172- بارها متوجه شده ام که وقتی سرگرم انجام کاری هستم ، دستم می لرزد.
173- می توانم مدتی طولانی مطالعه کنم ، بدون این که چشمم خسته شود.
174- مطالعه و خواندن مطالبی در مورد کارم را دوست دارم.
175- بیشتر اوقات در تمام وجودم احساس ضعف می کنم.
176- خیلی کم دچار سردرد می شوم.
177- از دقت و مهارت دستهایم کاسته نشده است.
178- گاهی موقع دستپاچه شدن خیس عرق می شوم ، و این موضوع خیلی ناراحتم می کند.
179- هنگام راه رفتن ، در حفظ تعادلم مشکلی نداشته ام.
180- ذهنم خوب کار نمی کند.
181- من دچار تب یونجه یا حملات آسم نمی شوم.
182- اوقاتی برایم پیش آمده که در طی آن بر روی حرکات و صحبت کردنم کنترلی نداشتم ، ولی از آنچه در اطرافم می گذشت ، آگاه بودم.
183- برخی از افرادی را که می شناسم دوست ندارم.
184- خیلی کم خیالبافی می کنم.
185- کاش این قدر خجالتی نبودم.
186- از سر و کار داشتن با پول نمی ترسم.
187- اگر خبرنگار بودم ، خیلی دوست داشتم که اخبار مربوط به تئاتر را گزارش کنم.
188- از بسیاری از بازیها و سرگرمیها لذت می برم.
189- از لاس زدن خوشم می آید.
190- اطرافیانم با من بیشتر مثل یک بچه رفتار می کنند تا یک فرد بالغ.
191- دوست دارم روزنامه نگار باشم.
192- مادرم زن خوبی است ، یا ( اگر مادرتان مرده است ) مادرم زن خوبی بود.
193- هنگام قدم زدن خیلی دقت می کنم که پایم را روی شکافهای پیاده رو نگذارم.
194- هرگز جوشهایی بر روی پوستم نبوده که باعث نگرانیم شود.
195- در خانواده من ، محبت و همکاری خیلی کمتر از خانواده های دیگر است.
196- دائما" نگران چیزی هستم.
197- فکر می کنم کار پیمان کاری ساختمان را دوست داشته باشم.
198- اغلب صداهایی می شنوم که نمی دانم از کجا می آیند.
199- من به علم علاقه مندم.
200- کمک خواستن از دوستان برایم مشکل نیست ، حتی اگر نتوانم این لطف آنها را جبران کنم.
201- شکار کردن را خیلی دوست دارم.
202- رفقایم اغلب مورد پسند والدینم نبودند.
203- گاهی کمی پشت سر دیگران غیبت می کنم.
204- شنوایی من به خوبی اکثر افراد است.
205- برخی افراد خانواده ام عاداتی دارند که باعث رنجش و دلخوری من می شود.
206- بعضی وقتها احساس می کنم که خیلی آسان تصمیم می گیرم.
207- دوست دارم عضو چند انجمن یا باشگاه باشم.
208- تقریبا" هیچ وقت طپش قلب یا تنگی نفس نداشته ام.
209- صحبت درباره مسائل جنسی را دوست دارم.
210- دیدن جاهایی را که قبلا" ندیده ام دوست دارم.
211- وظیفه ای به من الهام شده است که تاکنون به دقت آن را دنبال کرده ام.
212- گاهی مانع کار کسانی شده ام که می خواسته اند آن کار را نه به خاطر اهمیتش ، بلکه به خاطر پیروی از اصول انجام دهند.
213- زود عصبانی می شوم و زود هم آرام می گیرم.
214- خانواده ام تقریبا" هیچ تسلطی بر روی من نداشته اند.
215- خیلی غصه می خورم.
216- کسی سعی می کند چیزی را از من بدزدد.
217- تقریبا" تمام بستگانم مرا درک می کنند.
218- مواقعی بوده که آن قدر بی قرار بوده ام که نتوانسته ام یک جا بند شوم.
219- در عشق شکست خورده ام.
220- هیچ وقت نگران قیافه ام نیستم.
221- اغلب درباره چیزهایی خواب می بینم که نمی توان درباره آنها با کسی صحبت کرد.
222- تمام مسائل مهم درباره امور جنسی را باید به بچه ها یاد داد.
223- فکر می کنم عصبی تر از دیگران نیستم.
224- من دردی ندارم ، و اگر هم داشته باشم ، بسیار کم است.
225- کارها را طوری انجام می دهم که دیگران می توانند آن را سوء تعبیر کنند.
226- گاهی وقتها بدون هیچ دلیلی ، یا حتی در شرایط نامناسب ، احساس خوشی و هیجان زیادی می کنم.
227- کسانی را که دائما" به فکر پول یا مقام هستند ، سرزنش نمی کنم.
228- اشخاصی هستند که سعی می کنند افکار و عقاید مرا بدزدند.
229- مواقعی پیش می آید که گویی مغزم خالی شده است ، بطوری که فعالیتهایم متوقف شده ، و از آنچه در اطرافم می گذرد آگاه نیستم.
230- با کسانی که می دانم کارشان اشتباه است ، می توانم رفتار دوستانه ای داشته باشم.
231- دوست دارم بین جمعی از افرادی باشم که مرتب جوک گفته و شوخی می کنند.
232- گاهی در انتخابات به کسانی رای می دهم که آنها را اصلا" نمی شناسم.
233- شروع کردن هر کاری برایم مشکل است.
234- فکر می کنم که یک شخص محکوم هستم.
235- در مدرسه شاگرد ضعیفی بودم.
236- اگر هنر مند بودم دوست داشتم گلها را نقاشی کنم.
237- از این که چندان خوش قیافه نیستم ، زیاد ناراحت نمی شوم.
238- حتی در هوای خنک زود عرق می کنم.
239- کاملا" اعتماد به نفس دارم.
240- گاهی نمی توانم از دزدی ، یا بلند کردن چیزی از مغازه ها خودداری کنم.
241- بهتر است آدم به کسی اعتماد نکند.
242- هفته ای یک یا چند بار هیجان زده می شوم.
243- وقتی در جمع هستم ، نمی توانم مطلب مناسبی برای گفتگو پیدا کنم.
244- معمولا" هر وقت دلم می گیرد ، یک چیز مهیج می تواند مرا از آن حالت خارج کند.
245- وقتی خانه را ترک می کنم ، در مورد قفل بودن درها و بسته بودن پنجره ها نگران نیستم.
246- معتقدم که گناهان من غیر قابل بخشش هستند.
247- یک یا چند قسمت پوستم بی حس است.
248- سوء استفاده از کسی را که خود اجازه چنین کاری را می دهد ، بد نمی دانم.
249- بینایی من به خوبی سالهای گذشته است.
250- گاهی اوقات به قدری از زرنگی بعضی از جنایتکاران خوشم آمده که آرزو کرده ام گیر نیفتند.
251- اغلب احساس می کنم که غریبه ها به دیده انتقاد آمیز به من نگاه می کنند.
252- برای من مزه همه چیز یکسان است.
253- من هر روز ، بیش از حد عادی آب می خورم.
254- بیشتر مردم به این علت با کسی دوست می شوند که ممکن است این دوستی برایشان مفید باشد.
255- به ندرت احساس کرده ام گوشهایم زنگ بزند یا وزوز کند.
256- گاهی اوقات از عزیزترین کسان خود هم متنفر می شوم.
257- اگر خبرنگار بودم دوست داشتم اخبار ورزشی را گزارش کنم.
258- من در طول روز می توانم بخوابم ولی شبها قادر به خواب نیستم.
259- مطمئنم که دیگران پشت سرم راجع به من صحبت می کنند.
260- گاهی به شوخیهای بی ادبانه می خندم.
261- در مقایسه با دوستانم ترسهای کمتری دارم.
262- وقتی در جمعی از من بخواهند بحثی را شروع کنم یا مطلبی را توضیح دهم ، دستپاچه نمی شوم.
263- همیشه وقتی یک جنایتکار به وسیله دفاعیات یک وکیل زرنگ آزاد می شود ، از قانون بیزار می شوم.
264- در مصرف مشروبات الکلی افراط کرده ام.
265- تا وقتی کسی با من حرف نزند با او صحبت نمی کنم.
266- هرگز گرفتاری قانونی نداشته ام.
267- اوقاتی بوده که در طی آن به طرز غیر عادی و بدون علت خاصی احساس خوشحالی می کردم.
268- افکار مربوط به امور جنسی آزارم می دهد.
269- وقتی چند نفر به دردسر می افتند ، بهترین کار این است که داستانی درست کرده و همه به آن بچسبند.
270- دیدن آزار و اذیت حیوانات باعث ناراحتی من نمی شود.
271- فکر می کنم احساساتی تر از دیگران هستم.
272- هرگز در زندگی عروسک بازی را دوست نداشته ام.
273- اغلب اوقات زندگی برایم رنج آور است.
274- در مورد بعضی مسائل آن قدر حساسم که نمی توانم در موردشان صحبت کنم.
275- در مدرسه صحبت کردن در مقابل کلاس برایم خیلی مشکل بود.
276- من مادرم را دوست دارم ، یا ( اگر مادرتان مرده است ) ، من مادرم را دوست داشتم.
277- اکثر اوقات ، حتی در کنار دیگران احساس تنهایی می کنم.
278- دیگران به قدر لازم با من تفاهم دارند.
279- از شرکت در بازیهایی که خوب بلد نیستم خودداری می کنم.
280- فکر می کنم می توانم مثل دیگران به آسانی دوست پیدا کنم.
281- دوست ندارم دیگران دور و برم باشند.
282- دیگران می گویند که من هنگام خواب راه می روم.
283- کسی که با سهل انگاری خود دیگران را به دزدیدن اموالش وسوسه می کند ، به اندازه کسی که دزدی کرده ، مقصر است.
284- فکر می کنم تقریبا" هرکسی برای این که به دردسر نیفتد ، دروغ خواهد گفت.
285- من حساس تر از اغلب مردم هستم.
286- اغلب مردم باطنا" دوست ندارند که برای کمک به دیگران خود را به دردسر بیندازند.
287- بیشتر رویا هایم درباره مسائل جنسی است.
288- پدر و مادر و افراد خانواده ام بیش از حد از من ایراد می گیرند.
289- خیلی زود دستپاچه می شوم.
290- درباره پول و کار نگران هستم.
291- هیچ وقت عاشق کسی نبوده ام.
292- بعضی از کارهایی که افراد خانواده ام انجام داده اند ، مرا به وحشت انداخته است.
293- تقریبا" هیچ وقت خواب نمی بینم.
294- بیشتر اوقات لکه های قرمزی روی گردنم پیدا می شود.
295- هرگز احساس فلجی یا ضعف غیر طبیعی ، در هیچ یک عضلاتم نداشته ام.
296- گاهی بدون آن که سرما خورده باشم ، صدایم در نمی آید یا تغییر می کند.
297- اغلب پدر و مادرم مرا به اطاعت وادار می کردند ، حتی وقتی که من این کار آنها را غیر منطقی می دانستم.
298- گاهی بوهای ناجوری به مشامم می رسد.
299- نمی توانم ذهنم را روی یک موضوع متمرکز کنم.
300- من به دلایلی ، نسبت به یک یا چند نفر از اعضای خانواده ام حسادت می کنم.
301- تقریبا" همیشه درباره کسی یا چیزی نگران هستم.
302- خیلی زود حوصله ام از دست دیگران سر می رود.
303- اغلب آرزو می کنم ای کاش مرده بودم.
304- گاهی آن قدر هیجان زده می شوم که خوابیدن برایم مشکل می گردد.
305- من بیشتر از سهم خود در زندگی نگرانی داشته ام.
306- برای هیچ کس چندان مهم نیست که چه بر سرمن می آید.
307- گاهی آن قدر خوب می شنوم که باعث ناراحتیم می شود.
308- هرچیزی را که به من می گویند بلافاصله فراموش می کنم.
309- معمولا" حتی در امور جزیی ، مجبورم که قبل از اقدام صبر کرده و فکر کنم.
310- وقتی در خیابان آشنایانم را می بینم ، برای اجتناب از روبرو شدن با آنها به طرف دیگر خیابان می روم.
311- اغلب احساس می کنم چیزهای دور و برم واقعی نیستند.
312- تنها قسمت جالب نشریات ، بخش فکاهی آنهاست.
313- عادت دارم که چیزهای بی اهمیت ( مانند درختها یا تیرهای چراغ برق) را بشمارم.
314- دشمنی ندارم که واقعا" بخواهد به من صدمه بزند.
315- با کسانی که دوستانه تر از حد معمول به نظر می رسند ، با احتیاط رفتار می کنم.
316- افکار غیر عادی و عجیب وقریبی دارم.
317- دور شدن از خانه ، حتی برای مسافرتهای کوتاه ، مرا مضطرب و ناراحت می کند.
318- معمولا" انتظار دارم در کارهایی که انجام می دهم ، موفق شوم.
319- هنگامی که تنها هستم ، چیزهای عجیب و غریبی می شنوم.
320- گاهی از افراد یا چیزهایی می ترسم که می دانم صدمه ای به من نمی زنند.
321- از تنها وارد شدن به اتاقی که یک عده در آن مشغول صحبت هستند ، احساس ترس و ناراحتی نمی کنم.
322- از به کار بردن چاقو یا هر چیز برنده و نوک تیز می ترسم.
323- گاهی از آزار رساندن به کسی که خیلی دوستش دارم ، لذت می برم.
324- به آسانی می توانم دیگران را از خودم بترسانم ، و گاهی برای شوخی این کار را می کنم.
325- برای من تمرکز حواس مشکلتر از دیگران است.
326- بارها اتفاق افتاده که از انجام کاری منصرف شده ام ، زیرا توانایی انجام آن را در خود ندیده ام.
327- کلمات بد و خیلی زشتی به ذهنم خطور می کند و نمی توانم از شر آنها خلاص شوم.
328- گاهی افکار بی اهمیتی به ذهنم هجوم می آورند و تا چند روز مرا ناراحت می کنند.
329- تقریبا" هر روز چیزهایی اتفاق می افتد که مرا می ترساند.
330- گاهی سرشار از انرژی هستم.
331- معمولا" کارها را سخت می گیرم.
332- گاهی از آزار دیدن به وسیله کسی که دوستش دارم ، لذت می برم.
333- مردم درباره من چیزهای زشت و توهین آمیزی می گویند.
334- در جاهای بسته احساس ناراحتی می کنم.
335- زیاد خود پسند نیستم.
336- کسی فکر و ذهن مرا کنترل می کند.
337- در میهمانیها بیشتر اوقات به جای این که داخل جمع شوم ، ترجیح می دهم تنها یا فقط با یک نفر بنشینم.
338- بیشتر اوقات رفتار مردم برخلاف انتظار من است.
339- گاهی احساس کرده ام مشکلاتم آن قدر زیاد شده اند که نمی توانم بر آنها غلبه کنم.
340- دید و بازدید از آشنایان را دوست دارم.
341- گاهی ذهنم کند تر از حد معمول کار می کند.
342- در اتوبوس ، قطار و غیره ، اغلب با غریبه ها صحبت می کنم.
343- بچه ها را دوست دارم.
344- از شرط بندی روی چیزهای کوچک خوشم می آید.
345- اگر امکاناتی فراهم شود ، می توانم کاری انجام دهم که برای مردم بسیار سودمند باشد.
346- اغلب به افراد به اصطلاح متخصصی برخورده ام ، که به اندازه من کار بلد نبودند.
347- وقتی می شنوم یکی از آشنایانم به موفقیتی رسیده است ، احساس شکست می کنم.
348- اغلب آرزو می کنم ای کاش بچه بودم.
349- خوش ترین ساعات زندگیم وقتی است که تنها باشم.
350- اگر به من فرصت دهند ، رهبر خوبی برای مردم می شوم.
351- از شنیدن داستانها و جوکهای بی ادبانه خجالت می کشم.
352- معمولا" مردم بیش از آن چه به دیگران احترام می گذارند ، توقع احترام دارند.
353- از میهمانیها فقط به این دلیل که با مردم هستم لذت می برم.
354- سعی می کنم داستانهای خوبی را به خاطر بسپارم تا بتوانم به دیگران بازگو کنم.
355- یک یا چند بار در زندگی احساس کرده ام فردی به وسیله هیپنوتیزم مرا وادار به انجام کارهایی کرده است
356- زمانی که مشغول انجام کاری هستم ، نمی توانم حتی برای یک لحظه آن را کنار بگذارم.
357- اغلب در غیبت کردن و عیب جویی های اطرافیانم شرکت نمی کنم.
358- اغلب ، دیگران نسبت به فکر های خوب من حسادت می کنند ، فقط به این دلیل که این فکرها قبلا" به ذهن خود آنها نرسیده بود.
359- از شور و هیجان در یک جمع لذت می برم.
360- از ملاقات با آدمهای غریبه ناراحت نمی شوم.
361- کسی سعی دارد روی فکر من تاثیر بگذارد.
362- یادم می آید گاهی برای خلاص شدن از گرفتاری ، خودم را به مریضی زده ام.
363- هنگامی که در جمع دوستان شاد و سر زنده هستم ، نگرانیهایم بر طرف می شود.
364- هنگامی که کاری خوب پیش نمی رود ، دلم می خواهد آن کار را فورا" کنار بگذارم.
365- دوست دارم دیگران بدانند من بر کارها مسلط هستم.
366- مواقعی بوده که به قدری سرشار از انرژی بوده ام که چند روزی نیاز به خواب نداشتم.
367- هر وقت امکان داشته باشد از حضور در میان جمعیت پرهیز می کنم.
368- از روبرو شدن با گرفتاری یا مشکل شانه خالی می کنم.
369- هنگامی که می خواهم کاری انجام دهم و دیگران می گویند که ارزش انجام دادن ندارد ، آن را کنار می گذارم.
370- میهمانیها و اجتماعات را دوست دارم.
371- اغلب آرزو می کنم که ای کاش از جنس مخالف بودم.
372- زود عصبانی نمی شوم.
373- در گذشته کارهای زشتی انجام داده ام که هرگز درباره آنها با کسی صحبت نکرده ام.
374- اغلب مردم برای پیشرفت در زندگی ، تا حدی از روشهای غیرعادلانه استفاده می کنند.
375- هنگامی که دیگران سوالات خصوصی ازمن می پرسند ، عصبی می شوم.
376- فکر می کنم نمی توانم برای آینده ام برنامه ریزی کنم.
377- از خودم ، با وضع و حالی که فعلا" دارم ، راضی نیستم.
378- زمانی که خانواده دوستانم در مورد زندگیم مرا نصیحت می کنند ، عصبانی می شوم.
379- در بچگی زیاد تنبیه بدنی شده ام.
380- هنگامی که دیگران از من تعریف می کنند ، ناراحت می شوم.
381- دوست ندارم نظر دیگران را در مورد زندگی بشنوم.
382- اغلب ، با افرادی که به من نزدیک هستند ، اختلاف نظر جدی دارم.
383- وقتی که واقعا" کارها بد پیش می رود ، می دانم که می توانم روی کمک خانواده ام حساب کنم.
384- در بچگی میهمان بازی را دوست داشتم.
385- از آتش نمی ترسم.
386- گاهی از سایرین دوری می کنم ، چون می ترسم پیش آنها کاری بکنم یا حرفی بزنم که بعدا" پشیمان شوم
387- من گاهی مشروب می خورم ، و فقط در این مواقع است که می توانم احساس واقعیم را بیان کنم.
388- خیلی کم دوره های غمگینی داشته ام.
389- اغلب می گویند که من آدم جوشی و تند خویی هستم.
390- از این که درگذشته بعضی حرفهایم ممکن است دیگران را رنجانده باشد ، ناراحتم.
391- احساس می کنم نمی توانم همه چیزها را درباره خودم به کسی بگویم.
392- رعد و برق یکی از چیزهایی است که از آن می ترسم.
393- دوست دارم مردم را درباره کارهای بعدیم در حال حدس و گمان نگه دارم.
394- اغلب نقشه هایی که در گذشته کشیده ام ، آن قدر پر اشکال بوده که مجبور شده ام از آنها صرف نظر کنم
395- از تنها ماندن در تاریکی می ترسم.
396- اغلب اوقات وقتی خواستم جلوی اشتباه کسی را بگیرم ، نگران این بوده ام که مبادا فکر کند نیت بدی دارم.
397- طوفان مرا به وحشت می اندازد.
398- اغلب از دیگران راهنمایی می خواهم.
399- آینده هر فرد نا مطمئن تر از آن است که بتواند برای آن نقشه های جدی در نظر بگیرد.
400- اغلب اوقات حتی زمانی که همه چیز خوب پیش می رود ، احساس می کنم هیچ چیز برایم مهم نیست.
401- از آب نمی ترسم.
402- اغلب برای تصمیم گیری در مورد کاری باید مدتهای طولانی روی آن فکر کنم.
403- وقتی خواسته ام به کسی خوبی کرده و کمکش کنم ، اغلب در مورد نیت من دچار سوء تفاهم شده است.
404- مشکلی در بلعیدن ندارم.
405- معمولا" آرام هستم و به آسانی عصبانی نمی شوم.
406- مطمئنا" از ضربه زدن به مجرمین ، به شیوه خودشان ، لذت خواهم برد.
407- به دلیل گناهانی که مرتکب شده ام ، سزاوار مجازات سختی هستم.
408- از شکستها چنان ناراحت می شوم که نمی توانم آنها را از ذهنم بیرون کنم.
409- از این که هنگام کار کردن کسی مرا نگاه کند ناراحت می شوم ، حتی زمانی که می دانم می توانم آن کار را به خوبی انجام دهم.
410- اگر کسی در صف از من جلو بزند ، آن قدر ناراحت می شوم که به او اعتراض می کنم.
411- گاهی فکر می کنم به درد هیچ کاری نمی خورم.
412- در دوران مدرسه ، اغلب غیبت می کردم.
413- یک یا چند نفر از افراد خانواده ام ، آدمهایی بسیار عصبی هستند.
414- گاهی مجبور شده ام با افراد گستاخ و مزاحم رفتار خشنی داشته باشم.
415- درباره بدبختیهای احتمالی آینده نگرانم.
416- عقاید سیاسی محکمی دارم.
417- دوست دارم در مسابقات اتومبیل رانی شرکت کنم.
418- استفاده از حقه های قانونی ، به شرط آن که منجر به قانون شکنی نشود ، اشکالی ندارد.
419- عده ای هستند که من از آنها آن قدرمتنفرم که وقتی گرفتاری برایشان پیش می آید ، عمیقا" خوشحال می شوم.
420- انتظار کشیدن مرا عصبانی می کند.
421- اگر دیگران فکر کنند که من کاری را درست انجام نمی دهم ، آن کار را کنار می گذارم.
422- کوچکتر که بودم ، شیفته شور و هیجان بودم.
423- برای غلبه بر رقیب خود ، حاضرم هر کاری بکنم.
424- از این که مردم در خیابان ، فروشگاه ، و... مرا نگاه کنند ناراحت می شوم.
425- مردی که در دوران کودکی از من نگهداری می کرد ( مانند پدر یا ناپدری ) نسبت به من خیلی سخت گیر بود.
426- لی لی و طناب بازی را دوست داشتم.
427- تا بحال هرگز یک شبح ندیده ام.
428- تاکنون چندین بار نظرم را درباره شغل دائمی خود تغییر داده ام.
429- هرگز بدون تجویز پزشک ، دارو یا قرص خواب آور مصرف نمی کنم.
430- اغلب از این که بد اخلاق و زود رنج هستم تاسف می خورم.
431- در مدرسه همیشه نمره انضباطم بد بود.
432- من شیفته آتش هستم.
433- هنگامی که مجبور باشم ، تنها آن قسمت از حقیقت را می گویم که برای خودم ضرری نداشته باشد.
434- اگر من با چند تن از دوستانم دچار گرفتاری می شدیم ، و همه به یک اندازه مقصر بودیم ، ترجیح می دادم که همه تقصیرها را خودم بر عهده بگیرم ، اما دوستانم را لو ندهم.
435- اغلب اوقات از تاریکی می ترسم.
436- هنگامی که مردی زنی را ملاقات می کند ، معمولا" به جنبه های جنسی زن فکر می کند.
437- معمولا" با افرادی که می خواهم آنها را راهنمایی یا اصلاح کنم ، بسیار رک هستم.
438- از تصور وقوع یک زمین لرزه به وحشت می افتم.
439- بلافاصله یک نظر یا فکر خوب را صد در صد قبول می کنم.
440- معمولا" به جای راهنمایی خواستن از دیگران ترجیح می دهم خودم کارها را حل و فصل کنم.
441- از این که در محل در بسته و یا جایی شبیه انباری باشم ، می ترسم.
442- باید قبول کنم که گاهی بی دلیل درباره چیزهایی واقعا" بی اهمیت نگران شده ام.
443- هرگز نظر بد یا احساس ترحم خودم را نسبت به دیگران پنهان نمی کنم ، ولو آن که از من برنجد.
444- من آدم بسیار حساسی هستم.
445- غالبا" زیر دست کسانی کار کرده ام که کارها را طوری جور می کنند که امتیازها نصیب خودشان شود ، اما بتوانند اشتباهات را به گردن زیر دستان خود بیاندازند.
446- چون آدم کمرویی هستم ، گاهی دفاع از حقم برایم سخت است.
447- از دیدن زباله منزجر و یا وحشتزده می شوم.
448- در عالم رویا برای خود یک زندگی خیالی ساخته ام ، که در باره آن با دیگران حرف نمی زنم.
449- بعضی از افراد خانواده ام تند خو هستند.
450- نمی توانم هیچ کاری را خوب انجام دهم.
451- از این که اغلب اوقات احساس تاسفم را بیش از آنچه واقعا" هست نشان می دهم ، احساس گناه می کنم.
452- معمولا" قاطعانه از عقاید خودم دفاع می کنم.
453- از عنکبوت نمی ترسم.
454- به آینده امیدی ندارم.
455- اعضای خانواده و بستگان نزدیکم روابط خوبی با هم دارند.
456- دوست دارم لباسهای گران قیمت بپوشم.
457- حتی وقتی در مورد موضوعی تصمیم گرفته ام ، دیگران می توانند نظرم را به آسانی تغییر دهند.
458- از دیدن بعضی حیوانات ناراحت می شوم.
459- می توانم به اندازه دیگران درد را تحمل کنم.
460- چندین بار من آخرین نفری بوده ام که از تلاش برای انجام کاری دست کشیده ام.
461- از این که دیگران مرا وادار به عجله کنند ، عصبانی می شوم.
462- از موش نمی ترسم.
463- هفته ای چند بار احساس می کنم که گویی اتفاق خطرناکی در حال وقوع است.
464- اغلب اوقات احساس خستگی می کنم.
465- تعمیر کردن قفل درب را دوست دارم.
466- گاهی مطمئنم که دیگران می توانند افکارم را بخوانند.
467- دوست دارم مطالب علمی بخوانم.
468- از تنها بودن در یک مکان وسیع و سرباز می ترسم.
469- گاهی احساس می کنم که دارم متلاشی می شوم.
470- تعداد زیادی از مردم مرتکب رفتارهای جنسی ناپسند می شوند.
471- بارها در اواسط شب وحشت زده شده ام.
472- از این که فراموش کنم اشیاء را کجا گذاشته ام ، بسیار ناراحت می شوم.
473- کسی که در بچگی بیش از همه به او دلبسته بودم و بیشتر از هرکس دیگری او را تحسین می کردم ، یک زن بود ( مادر ، خواهر ، عمه ، یا زن دیگری )
474- داستانهای ماجراجویانه را بیشتر از داستانهای عشقی دوست دارم.
475- اغلب گیج شده و فراموش می کنم که چه می خواستم بگویم.
476- من آدم بسیار دست و پا چلفتی هستم.
477- انجام ورزشهای خشن ( مثل بوکس ) را واقعا" دوست دارم.
478- از همه اعضاء خانواده ام متنفرم.
479- بعضی ها فکر می کنند که شناختن من مشکل است.
480- بیشتر اوقات فراغتم را به تنهایی می گذرانم.
481- وقتی دیگران کاری می کنند که باعث خشم من می شود ، نارضایتی خودم را نسبت به کارشان بیان می کنم.
482- معمولا" تصمیم گیری برایم سخت است.
483- مردم مرا آدم جذابی نمی دانند.
484- مردم با من خیلی مهربان نیستند.
485- اغلب احساس می کنم که به خوبی دیگران نیستم.
486- من خیلی لجوج هستم.
487- مصرف حشیش برایم لذت بخش بوده است.
488- بیماری روانی نشانه ضعف فرد است.
489- من گرفتار مواد مخدر یا الکل هستم.
490- ارواح یا اشیاء می توانند مردم را در جهت خوب یا بد تحت تاثیر قرار دهند.
491- وقتی مجبورم تصمیمات مهمی بگیرم ، احساس در ماندگی می کنم.
492- همیشه سعی می کنم خوشحال باشم ، حتی زمانی که دیگران ناراحت هستند یا ایراد می گیرند.
493- هنگامی که با مشکلی مواجه می شوم ، در میان گذاشتن آن با دیگران کمکم می کند.
494- به اهداف اصلی خود در زندگی رسیده ام.
495- معتقدم که مردم باید مشکلات شخصیشان را برای خود نگه دارند.
496- این روزها احساس فشار یا استرس زیادی نمی کنم.
497- فکر این که تغییراتی در زندگیم بدهم ، ناراحتم می کند.
498- بزرگترین مشکل من ناشی از رفتار یکی از نزدیکترین کسانم است.
499- از رفتن به دکتر متنفرم ‚ حتی موقعی که مریض هستم.
500- با این که از زندگیم راضی نیستم ، اما در این مورد کاری از دستم بر نمی آید.
501- برای کاهش مشکلات و نگرانیها ، صحبت کردن با دیگران مفید تر از دارو خوردن است.
502- من عادتهای واقعا" مضری دارم.
503- مواقعی که مشکلاتی پیش می آید ، ترجیح می دهم ترجیح می دهم ، که دیگران به حل آن بپردازند.
504- معایبی دارم که نمی توانم آنها را از بین ببرم.
505- کارهای روزمره زندگی آن قدر حالم را به هم می زند که دلم می خواهد همه آنها را رها کنم.
506- تازگیها به فکر خودکشی افتاده ام.
507- هنگامی که دیگران مزاحم کارم می شوند ، اغلب بسیار بد اخلاق می شوم.
508- اغلب احساس می کنم که می توانم فکر دیگران را بخوانم.
509- در مواقعی که مجبورم تصمیمات مهمی بگیرم ،عصبانی می شوم.
510- دیگران می گویند که من خیلی تند غذا می خورم.
511- هفته ای یک بار یا بیشتر مست یا نشئه می شوم.
512- کسی یا چیز پر ارزشی را از دست داده ام که هرگز آن را فراموش نخواهم کرد.
513- گاهی آن قدر خشمگین و ناراحت می شوم که حال خودم را نمی فهمم.
514- قبول نکردن کاری که دیگران از من می خواهند برایم مشکل است.
515- خوشترین اوقات من زمانی است که تنها هستم.
516- زندگیم پوچ و بی معنی است.
517- نمی توانم در شغلی برای مدت طولانی بمانم.
518- در زندگی اشتباهات زیادی داشته ام.
519- از این که در برابر دیگران زیاد تسلیم می شوم ، ناراحتم.
520- تازگیها درباره خودکشی زیاد فکر می کنم.
521- تصمیم گیری به جای دیگران و تعیین شغل برای آنها را دوست دارم.
522- حتی اگر خانواده ام نباشد ، می دانم که همیشه کسی از من مراقبت خواهد کرد.
523- از ایستادن در صف جاهایی مثل سینما ، رستوران ، مکانهای ورزشی ، و... متنفرم.
524- من سعی کرده ام خود را بکشم ، اما هیچ کس این موضوع را نمی داند.
525- همه چیز در اطرافم بسیار سریع می گذرد.
526- می دانم که سربار دیگران هستم.
527- بعد از یک روز بد ، معمولا" به مشروب نیاز دارم.
528- بیشتر مشکلات من از بد شانسی است.
529- گاهی به نظر می رسد که نمی توانم حرف زدنم را قطع کنم.
530- گاهی بدون این که علتش را بدانم ، عمدا" خودم را زخمی می کنم.
531- من ساعتهای طولانی کار می کنم ، حتی اگر شغلم ایجاب نکند.
532- معمولا" پس از این که خوب گریه می کنم ، احساس می کنم که حالم بهتر شده است.
533- فراموش می کنم که چیزها را کجا می گذارم.
534- اگر می توانستم دوباره زندگی کنم ، تغییر زیادی در آن نمی دادم.
535- اگر افرادی که به آنها اعتماد کرده ام کارهایشان را سر وقت انجام ندهند ، بسیار کج خلق می شوم.
536- به دنبال هر ناراحتی ، سردرد می گیرم.
537- از انجام دادن معامله ای که در آن به طرف مقابل کلک بزنم ، خوشم می آید.
538- اغلب مردها هرچند وقت یک بار به همسرشان خیانت می کنند.
539- اخیرا" نسبت به حل مشکلاتم بی علاقه شده ام.
540- یک بار به دنبال مشروب خوردن ، عصبانی شده و ظروف و اثاثیه را شکسته ام.
541- اگر برای انجام کاری محدودیت زمانی داشته باشم ، آن را بهتر انجام می دهم.
542- یک بار به قدری از دست کسانی عصبانی شده ام که احساس کرده ام دارم منفجر می شوم.
543- گاهی افکار وحشتناکی در مورد خانواده ام به ذهنم می آید.
544- دیگران می گویند که من به مشروب معتاد هستم ، اما خودم موافق نیستم.
545- برای انجام کارهایم همیشه وقت کم می آورم.
546- این روزها دائما" به مرگ و زندگی پس از آن فکر می کنم.
547- بیشتر اوقات چیزهایی را هم که ممکن است هرگز به درد نخورد ، نگه می دارم.
548- گاهی آن قدر عصبانی شده ام که در حین دعوا به کسی صدمه زده ام.
549- اخیرا" احساس می کنم در هر کاری که انجام می دهم مورد آزمایش قرار می گیرم.
550- در حال حاضر ارتباط زیادی با بستگانم ندارم.
551- گاهی به نظرم می رسد افکارم را که با صدای بلند بیان می شوند ، می شنوم.
552- هنگامی که غمگین هستم ، معمولا" با دیدار دوستانم ناراحتیم از بین می رود.
553- به نظر می رسد هرچه که الان برایم رخ می دهد ، قبلا" نیز برایم رخ داده است.
554- هر وقت زندگی برایم سخت می شود ، جز تسلیم چاره ای نمی بینم.
555- حتی در خانه خودم ، به تنهایی نمی توانم به یک اتاق تاریک بروم.
556- فکر پول و درآمد ذهنم را خیلی به خود مشغول کرده است.
557- مرد باید رییس خانواده باشد.
558- فقط در خانه خودم احساس آرامش می کنم.
559- افرادی که با آنها کار می کنم ، مشکلات مرا درک نمی کنند.
560- از درآمدم راضی هستم.
561- معمولا" برای انجام کارهایم انرژی کافی دارم.
562- تعریف و تمجید دیگران از من ، ناراحتم می کند.
563- در اغلب ازدواجها ، یک یا هر دو طرف ناخشنودند.
564- تقریبا" هیچ وقت کنترل خود را از دست نمی دهم.
565- این روزها به خاطر سپردن گفته های دیگران برایم مشکل است.
566- غمگینی یا ناراحتیم به کارم لطمه می زند.
567- بیشتر زوجهای متاهل نسبت به هم علاقه زیادی نشان نمی دهند.