هنری دیوید ثورو، شاعر امریکایی: با رویا و خیال پردازی به چیزی که در ذهن دارید تبدیل نخواهید شد. بلکه باید تیشه به دست بگیرید و ناخالصیهای وجود خود را برای تبدیل شدن به فردی که در سر دارید بتراشید.”
حتما خیلی از شما در سر رویاهایی در مورد خودتان و شخصی که دوست دارید در آینده به آن تبدیل بشوید دارید. اما تا به حال چقدر برای تبدیل شدن به چنین شخصی تلاش کردهاید؟ امروز قرار هست در کنار هم یاد بگیریم که توسعه فردی چیست ، چه قدمهایی رو باید در راه رسیدن به آن طی کنیم و اصلا چرا تا این اندازه اهمیت دارد.
اگر بخواهیم تعریف کوتاهی به سبک هوش برتر ایرانیان از توسعه فردی ارائه کنیم میتوانیم بگوییم:
“توسعه فردی شامل گروهی از فعالیتها و مهارتهایی است که یادگیری آن ها به ما کمک میکند در روابط اجتماعی، کاری و تحصیلی بهتر عمل کنیم. مجموعه این اتفاقات شانس ما را برای پیشرفت در سطوح مختلف بیشتر میکند. “
در واقع میتوان توسعه فردی را از دو منظر بررسی کرد. نگاه اول باید به سمت مهارتها و تواناییهایی باشد که ما در حال حاضر داریم. بعد از شناسایی این مهارتها نوبت به آن میرسد که آنها را تقویت کنیم. گروه دوم اما مهارتهایی هستند که ما هنوز کسب نکردهایم ولی به آنها نیاز داریم. برای مثال نحوه استفاده از زبان بدن در روابط اجتماعی، آموزش تندخوانی برای تحصیل بهتر و یا حتی تکنیکهای فروش برای موفقیت در کار از جمله این مهارتها هستند.
هر دو گروه به ما کمک میکنند که با سرعت بیشتری به اهداف خود دست پیدا کنیم. همانطور که برایان تریسی معروف میگوید:
” توسعه فردی برای صرفهجویی در زمان فوقالعاده است. هرچه مهارتهایی بیشتری یاد بگیرید و بهتر شوید، زمان کمتری برای رسیدن به اهداف خود نیاز دارید.”
همانطور که گفتیم توسعه فردی شامل مجموعهای از مهارتهای مفید است. برای همین هم یادگیری آنها سرعت رشد و پیشرفت ما را تا چند برابر افزایش میدهند. برای مثال آشنا بودن با روشهای ارتباطی به شما کمک میکند تا در شغل خود درآمد بیشتری کسب کنید. یا همین مهارتها زمانی که قرار است در یک مصاحبه کاری شرکت کنید، میتواند شانس شما را برای کسب آن موقعیت شغلی زیاد کند.
دیدید؟ به همین سادگی و تنها با یادگیری چند مهارت ساده، اما کاربردی، تقویت حافظه کوتاه مدت یا افزایش تمرکز، توسعه فردی به شما کمک خواهد کرد که در سراشیبی رشد و پیشرفت بیفتید. آن هم با سرعتی که خودتان هم باورتان نمیشود.
اما چگونه باید برای توسعه فردی برنامهریزی کنیم و در جهت آن قدم برداریم? قبل از هرچیز باید بدانیم که توسعه فردی یک مقصد نیست، بلکه مسیری است که شما را به سمت خوشبختی و کامیابی هدایت میکند. شما در این مسیر هرچه چیزهای بیشتری یاد بگیرید، سریعتر و آسانتر میتوانید به اهداف خود برسید.
به همین دلیل هم باید این موضوع را درک کنیم که توسعه فردی به مرور زمان و با یادگیری و عمل کردن به کارهای مختلفی اتفاق نمیافتد. پس از خودتان انتظار نداشته باشید از همین فردا آدم دیگری شوید. بهتر است که قدم به قدم در این مسیر پیش بروید تا اهداف خود را یکی یکی تیک بزنید.
در قرن بیستم و با پایهگذاری رشته روانشناسی، به خصوص با حضور افرادی همچون فروید، آدلر و یونگ، بخشهای جدیدی به شناخت انسان از خودش افزوده است. در دورههای بعد با آمدن روانشناسان مثبتگرا این مسیر تغییر کرد زیرا روانشناسی مثبتگرا برخلاف روانشناسی رایج که به بیماریها و اختلالات میپرداخت، به دنبال تجربههای ذهنی مثبت و احساس خوب انسانها بود. لذت، شادی و شادمانی، سلامت، رضایت، انگیزه، خوشبینی و غرقگی در لحظات زندگی، از جمله بحثها و موضوعاتی بود که در نیمه دوم قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت. مقوله رشد و توسعه فردی در سال 2021 و با همه مشکلات و که جهان امروز (از جمله پاندمی کرونا) با آن مواجهه است به ابزاری قدرتمند برای حفاظت از جسم و روان ما تبدیل شده است. توسعه فردی در روزگار ما هم از حکمتهای کهن همچون یوگا، مراقبه و تمرینات تنفسی و هم از دانش روز جهان در زمینه روانشناسی و مدیریت استفاده میکند تا دریابد چگونه انسانها با همه استرسها و آشفتگیهای زندگی معاصر میتوانند برای خود زندگی بهتری خلق کند.
مهمترین بخش توسعه فردی رسیدن به شناخت از خود و در مرحله بعد شناخت استعدادها و توانایی و شکوفا کردن آنها و رسیدن به بهترین ورژن از خود است.
توسعه فردی، چیزی نیست که دوره خاصی از زندگی را شامل شود، توسعه فردی، مهارتی است که در سراسر زندگی افراد کاربرد دارد و به بهبود کیفیت زندگی فرد کمک میکند. درست است که این مهارت شامل خودیاری یا self-help هم میشود اما محدود به آن نیست و دایره وسیعتری از مهارتها را دربرمیگیرد.
توسعه فردی شامل بخشهای زیادی میشود که از جمله آنها میتوان به افزایش شناخت از خود، بهبود مهارتها و یادگیریهای جدید، شناخت استعدادها ونقاط قوت، پیشرفت در زمینه شغلی، شناخت تواناییهای بالقوه، بهبود سبک زندگی و بالاتر بردن کیفیت زندگی، بهبود مدیریت زمان، ارتقای سلامتی، بالا بردن وضعیت ثروت و جایگاه اجتماعی، رسیدن به آرزوها و خواستهای قلبی، بهتر شدن روابط اجتماعی و بالابردن هوش هیجانی، رشد و توسعه هویت معنوی اشاره کرد.
توسعه فردی علاوه بر اینکه یک روش برای بهبود زندگی افراد است، به عنوان یک صنعت روبه رشد هم در جهان حضور دارد و بخشهای مختلفی را به خود اختصاص داده که همه آنها تاثیراتی بر بهبود بخشهایی از زندگی انسان دارند. در کنار آموزش و یادگیری، کوچینگ، منتورینگ و مشاوره صنعتهای دیگری همچون تناسب اندام، تقویت حافظه، زیبایی یا حتی آموختن مهارتهایی مانند یوگا، مراقبه و اصلاح سبک زندگی زیر مجموعه این صنعت گسترده میشود.
شناختن خود
شاید بتوان گفت اولین مرحله برای توسعه فردی، افزایش شناخت و آگاهی از خود است. شناختن درونیات، افکار و احساساتی که ما شخصاً نقش مهمی در شکلگیری آن نداشتهایم و بیشتر تحت تاثیر خانواده، دوستان و اجتماع شکل گرفته است.
تمرین: چرخ زندگی چیست؟
تمرین چرخ زندگی را با هم انجام دهیم و نگاهی کلی به بخشهای مختلف زندگی خود داشته باشیم و ببینیم در کدام یک از بخشهای زندگی به توجه و مراقبت بیشتری احتیاج داریم:
چرخ زندگی دایرهای که به هشت قسمت مساوی تقسیم شده است و هر یک از این قسمتها به بررسی یکی از ابعاد زندگی میپردازد. مطابق شکل کار و درآمد مالی، سلامتی، تفریح و سرگرمی، عشق، خانواده، یادگیری و رشد، معنویت، دوستان و ارتباطات قسمتهای مختلف این دایره را تشکیل میدهند. البته شما میتوانید چرخ زندگی مخصوص به خودتان را داشته باشید و عوامل دیگری را که اینجا ذکر نشده به چرخ زندگیتان اضافه یا کم کنید. این بخش کاملاً تحت اختیار شما است. چیزی که مهم است این است که ما برای هر کدام از بخشهای مهم زندگیمان چه نمرهای را اختصاص میدهیم و تناسب آنها را با یکدیگر بررسی میکنیم. شما برای سنجش چرخ زندگیتان باید به هر قسمت نمره 0 نا 10 را دهید و سپس خانههای مربوط به آن را متناسب با نمره علامت گذاری مینمایید، پس از اتصال نقطهها به هم چرخ زندگی خود را به دست خواهید آورد. مثلاً تصویر زیر چرخ زندگی فردی است که از لحاط مالی و رشد و یادگیری موقعیت مناسبی دارد ولی از نظر خانواده، عشق، تفریح و دیگر موارد شرایط مناسبی ندارد پس خوب نچرخیدن چرخ زندگیش و نداشتن آرامش آن محتمل به نظر میرسد.
کار و درآمد مالی
درآمد ماهیانه شما چقدر است؟ کجا زندگی میکنید؟ چقدر پول نقد دارید؟ پس انداز و وضعیت مالیتان چگونه است؟ اگر بخواهید به سطح مالی زندگی خود نمره دهید از 10 چه نمرهای میدهید؟ آیا از شغل خود راضی هستید؟ درآمدتان خوب است؟ چقدر جای رشد و ترقّی در شغل شما وجود دارد؟
سلامتی
آیا از وضعیت سلامت خود راضی هستید؟ خدای نکرده آیا به بیماری خاصی مبتلا هستید؟ ورزش میکنید؟ امید به زندگی در شما چقدر است؟ هر چند وقت یکبار برای بررسی وضعیت سلامتتان به پزشک مراجعه میکنید؟ روزانه غذای خوب و میزان آب مناسب مصرف میکنید
خانواده
روابط شما با اعضای خانواده تا چه حدی رضایت بخش است؟ آیا حمایت آنها را دارید؟ چند ساعت از روز را با خانواده میگذرانید؟ آیا با آنها به تفریح میروید؟ برای بودن در کنار آنها اشتیاق دارید؟
عشق و رابطه عاطفی
آیا از رابطه عاطفی خود احساس رضایت میکنید؟ از ازدواج خود چقدر راضی هستید؟ در این رابطه چقدر احساس یکنواختی میکنید؟ آیا اصلاً فردی وجود دارد تا به او عشق بورزید و همینطور به شکل متقابل عشق دریافت کنید؟
یادگیری و رشد فردی
به یادگیری چقدر اهمیت میدهید؟ آیا همیشه در حال یادگیری هستید؟ به طور متوسط در ماه چه تعداد کتاب میخوانید یا از سایر محصولات آموزشی و فرهنگی استفاده میکنید؟ آیا در زمینه علم کاری خود به روز هستید؟ آیا در حال یادگیری زبان جدید هستید؟
معنویت
چه قدر معنویت، اعتقاد به نیرویی برتر در زندگی شما حضور دارد؟ چقدر احساس وحدت و همدلی با سایر افراد، موجودات و جهان هستی دارید؟ چقدر به دیگران کمک میکنید؟ آیا کارهای خیریه نقشی در زندگی شما دارد؟ آیا برای بهتر شدن زندگی در پیرامون خود قدمی برمیدارید؟
دوستان
دایره دوستان شما چگونه است؟ دوستانتان تا حد صمیمی هستند؟ آیا میتوانید در موقع گرفتاری روی کمک دوستان خود حساب کنید؟ چقدر از معاشرت و بودن با دوستانتان لذت میبرید؟
تفریح و سرگرمی
چه میزان از وقتتان صرف اوقات فراغت و تفریح میشود؟ تعطیلات را چگونه میگذرانید؟ به کجاها سفر میکنید و اصولاً برای منظمی برای سفر تفریحی دارید؟ برای اینکه سرگرم و شاد باشید چه کارهایی میکنید
شاخت عوامل محدودیت زا
علاوه بر اینکه بسیاری از ما نمیدانیم که استعدادهایمان چیست و در چه زمینههایی باید انرژی خود را صرف کنیم، عوامل محدودیت زا را هم به درستی نمیشناسیم. چیزهایی که حتی اگر در مسیر درست هم باشیم، مانع و کاهش دهنده سرعت ما در مسیر رشد و توسعه میشوند که از جمله آنها میتوان به استرس، اهمال کاری، کمال گرایی، عدم مدیریت زمان و… اشاره کرد:
استرس، زمانی خودش را نشان میدهد که نیازهای ما با پیشبینیهای ما هماهنگی ندارد و درنتیجه بدن در نتیجه افکار شروع به واکنش نشان دادن میکند. این واکنشها میتواند میتواند به شکلهای گوناگونی مانند سفتی عضلات، اضطراب ناگهانی، افزایش ضربان قلب و فشارخون، تنفس سطحی، سرگیجه یا حتی نوعی تظاهرات شادی ظاهر شود.
دکتر هانس سلیه، اولین کسی بود که استرس را اینگونه تعریف کرد: «استرس پاسخ عمومی بدن به نیازهای او است.» استرس ممکن است موجب حس عدم توانایی در انجام کارها، وظایف و مسئولیتها هم باشد.
در هر صورت استرس دیگر به بخش جداییناپذیر دنیای مدرن و سرعتی ما تبدیل شده است؛ بهگونهای که همه افراد با انواع استرس از استرس شغلی گرفته تا استرس در زندگی شخصی مواجه هستند. از همین رو مدیریت استرس (stress management) یکی از مهارتهایی است که همه انسانها در زمانه ما به شدت به آن نیازمندند و کنترل و مهار آن باعث افزایش رضایت از زندگی چه به لحاظ جسمانی وسلامتی و چه به لحاظ روانی میشود. بنابراین هر فردی که به دنبال رشد و بهبود زندگی خویش است باید به این مهارت مجهز باشد.
یکی از موثرترین گامها برای مدیریت استرس، برونریزی است. برونریزی به این معناست که اصل وجود استرس، نه فقط انکار نشود بلکه اعلام و ابراز شود. برونریزی میتواند در اثر گفتگو با افراد دارای صلاحیت بدون قضاوت یا به شکل نوشتن صورت بگیرد.
عوامل دیگری هم در کاهش استرس موثر هستند، انجام فعالیتهایی مانند پیادهروی، مدیتیشن یا گوش دادن به موسیقی ملایم و مانند آن در کاهش استرس بسیار اثربخش هستند.
تمرین و آگاهی از مهارتهای تنفس یکی دیگر از روشهای اولیه و ابتدایی مدیریت استرس است، در مرحله بعد باید عوامل استرسزا شناسایی شوند و برای کم کردن آنها راههای عملی در نظر گرفته شود. انکار استرس، میتواند موجب افزایش استرس فرد شود و روی کارآیی او چه در محیطهای اجتماعی و چه در محیطهای فردی و روابطش تاثیر منفی بگذارد.
همه ما با عبارت «وقت، طلاست» آشنا هستیم و میدانیم زمان تنها سرمایه واقعی ما در زندگی است با اینحال افراد بسیار کمی ااز زمان بهبهترین نحو استفاده میکنند.
امروزه مدیریت زمان یا time management یکی از مهارتهای مهم در مسیر توسعه و رشد فردی به شمار میرود و نداشتن این مهارت، موجب پسرفت و عقب ماندن در کار و زندگی است. نداشتن وقت کافی برای روابط، نداشتن وقت کافی برای مطالعه و یادگیری و موارد مشابه سرعت ما و کیفیت زندگی ما را کاهش میدهد و به استرس در زندگی تبدیل میشود.
هنگامیکه زمان را میکُشید، فرصتهای خود را برای انجام کارهای بیشتر از دست میدهید. انسانهای موفق هر روز، میزان بیشتری از هر ساعت و هر لحظه خود استفاده میکنند. باید بدانید که چه چیزهایی هر روز مانع از انجام کارهایتان میشود و آن را از بین ببرید؛ این کار درست مانند آفتکشی است. این را به خاطر بسپارید که مدیریت زمان یک عادت است و ساخت این عادت میتواند زندگی شما را از این رو به آن رو کند؛ عادتی که میشود به سادگی آموخت و برای همیشه از کمبود وقت خلاص شد.
مهمترین راه برای مدیریت زمان، داشتن طرح یا هدف مشخص است. برای رسیدن به اهداف خود برنامهریزی داشته باشید. بعد از تعیین هدف، آنچه نیاز دارید، یک برنامهریزی دقیق برای رسیدن به اهداف بلندمدت و کوتاهمدت است تا بتوانید وظایف، کارها و پروژههایتان را اولویتبندی کنید؛ بههیچعنوان از مسیر اصلی هدفتان خارج نشوید و به بیراهه نروید. مدیریت زمان جاده رسیدن به هدف را هموارتر میکند.
باید این را همواره بدانیم که زمان روبهجلو در حرکت است و فرصت برای هیچگونه برگشتی وجود ندارد. در دنیای سنگها برای تبدیلشدن به الماس، بیش از هر چیزی به زمان نیاز است؛ اینگونه شاید کمی ارزش زمان را درک کنید. دیر یا زود متوجه خواهید شد که تنها چیزی که بیش از هر چیزی لازم دارید، زمان است.
اهمال کاری یا procrastination به معنای به تاخیر انداختن کارها است. شاید یکی از دلایل مهم اهمالکاری، همان چیزی باشد که فروید با نام «اصل لذت» از آن یاد کرده است. به این معنا که ما ترجیح میدهم تا در وهله اول به چیزهای خوشایندمان بپردازیم و از انجام کارهایی که ممکن است کمی سخت باشد، فرار کنیم.
اهمال کاری تبعات بسیار زیادی در مسیر موفقیت ما ایجاد میکند و همه برنامهریزیها و اهداف ما را به تاخیر میاندازد. علاوه بر این، اهمال کاری میتواند منجر به ایجاد احساس گناه شود که درنتیجه استرس و اضطراب و افسردگی را با خود به همراه خواهد داشت.
البته از این نکته هم نباید غافل بود که در برخی موارد، اهمالکاری خود در نتیجه افسردگی، استرس وترس از شکست و عدم موفقیت حاصل میشود. اهمال کاری میتواند موجب از دست رفتن فرصتهای زیادی در زندگی ما شود. نکته دیگر این است که اهمالکاری، اعتماد دیگران نسبت به ما خدشهدار میشود. مدیر، خانواده یا دوستان دیگر قادر به اعتماد به وعدههای ما نیستند و ما را در چرخهای معیوب از روابط مشکل ساز میاندازد که خود تبعات جدیدی به همراه دارد.
اولین نکته در رفع اهمالکاری، دست برداشتن از سرزنش کردن خود است. در قدم بعدی شناسایی عواملی است که ما را به اهمال کاری وا میدارد. آیا ما برای به موقع انجام دادن کارهایمان به کسی احتیاج داریم تا ما را حمایت کند؟ آیا ترس از شکست است که ما را به فراری دادن از انجام کارها وامیدارد؟ بنابراین، شناخت عوامل ایجاد کننده اهمال کاری مهمترین قدم برای رفع آن است.
عوامل را شناسایی کنید. آنها را یادداشت کنید و با کمک افراد متخصص برای رفع آنها قدم بردارید. مطمئن باشید که سرزنش کردن خودتان هیچ کمکی به شما نمیکند بلکه اینجا جایی است که مثل یک رفیق باید پای درددلهای خودتان بنشینید و ببینید واقعاً به چه چیزی برای گذر از این مانع نیاز دارید و بعد برای آن اقدام کنید.
کمک گرفتن را فراموش نکنید. کمک گرفتن از افراد صاحب صلاحیت و بدون قضاوت، رفع این مانع را برای شما بسیار آسان خواهد کرد.
کمال گرایی یا Perfectionism یکی از ویژگیهای رفتاری انسان است. کمالگرایی درواقع نوعی قفل ذهنی است که فرد در آن، خود یا دیگران را مجبور میکند که کار و وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد و انتظارات فرد فراتر از کیفیت عملکرد امکانات موجود است. او اعتقاد دارد فقط یک راه درست وجود دارد؛ به همین علت هیچ اشتباهی، حتی اشتباه کوچک نباید صورت بگیرد.
کمالگراها بر این باروند که همهچیز باید کامل باشد یا اصلاً وجود نداشته باشد. افراد کمال گرا معمولاً اهداف را طوری انتخاب میکنند که قابل دستیابی نیستند و منطقی برای آنها وجود ندارد، آنها ارزش خود را در رسیدن به اهداف خود میدانند و زندگی را برای خود سخت میکنند.
عدهای معتقدند که کمال گرایی دو شکل مثبت و منفی دارد؛ به این معنا که در کمال گرایی منفی اهداف تعیین شده قابل دسترس نیستند و موجب سرخوردگی و حتی افسردگی میشوند.
در کمال گرایی مثبت اهداف تعیین شده بالاتر از حد متعارف اما قابل دسترسی هستند و اگر فرد به اهداف و معیارهای خود دست پیدا نکند، شخصیتش ویران نمیشود و اعتماد به نفس خود را از دست نمیدهد. فرد کمال گرا در شکل مثبت برای تمام موارد آمادگی دارد و همین مسئله باعث پیشرفت او میشود. همچنین در پایان برای عملکرد صحیح و مطلوب به خود و دیگران پاداش میدهد، مهارت سازماندهی مناسبی دارد و به علت بلندپروازی معقول، بیشتر جوانب کار را میسنجد.
برای درمان کمال گرایی منفی، فرد باید ابتدا کمال گرا بودن خود را بپذیرد و سپس حوزه کمال گراییاش را مشخص کند چون افراد در همه حوزهها کمال گرا نیستند، این حوزهها میتواند شامل: اندام، زیبایی، لباس و آرایش، تحصیل، کار، روابط فردی و اجتماعی، ثروت و مانند آن باشد.
راههای زیادی برای درمان کمال گرایی وجود دارد که اگر از جمله آنها میتوان به فاصله گرفتن از ارزشهایی غیرواقعی مانند تبلیغات شبکههای اجتماعی درباره روابط، موقعیت و ثروت اشاره کرد.
مثبت بودن و تاکید روی نقاط مثبت هم تاثیر به سزایی در رفع این مانع دارد. نسبت به خودتان ملایم و مهربان باشید. برای کارهایی که انجام میدهید، ارزش قائل شوید و برای انجام کارها به خود پاداش دهید. در عین حال خودتان را با دیگران مقایسه نکنید؛ مقایسه کردن مثل سم عمل میکند. مقایسه کردن خود با افرادی که از نظر شما قهرمان هستند باعث تشدید کمال گرایی میشود، پس خودتان را صرفاً با خودتان مقایسه کنید.
شما ارزشمند هستید و دوست داشتنی، این نکته را هیچ وقت فراموش نکنید.
شناسایی استعدادهای ما، گام مهمی در راه رسیدن به من مطلوب است، چه بسیار افرادی که بخش مهمی از عمر خود را در صرف کارهایی کردهاند که در مسیر استعدادهای آنها نبوده است و همین امر موجب اتلاف انرژی و تحمل موقعیتهای سختی برای آنها شده است. اگر مسیر زندگی شما با استعدادهای شما همراستا نباشد چیزی جز خستگی و فرسودگی نصیبتان نخواهد شد. متاسفانه بسیاری از افراد برای جلب رضایت خانواده یا جامعه دست به انتخابهایی میزنند که با روحیات و استعدادهای آنها همخوانی ندارد و چنین تصمیمهایی موجب کاهش کیفیت و رضایت آنها از زندگی میشود.
استعدادیابی راه شناخت بهتر شماست. با وجودی که تستها و آزمونهای زیادی برای شناسایی تیپ شخصیتی و درنتیجه استعدادهای شما وجود دارد، اما بهترین راه، صرف وقت، نوشتن و به یادآوردن فعالیتهایی است که از انجام آنها یا مشاهده آنها لذت بردهایم. بنابراین یکی از سادهترین روشها برای شناسایی استعدادهایتان این است که ببینید که چه زمانهایی و در انجام چه کارهایی احساس رضایت کردهاید و حتی زمان را به فراموشی سپردهاید.
هدف گذاری
یکی از بخشهای مهم مسیر رشد وتوسعه فردی داشتن تصویری از من مطلوب و هدف گذاری برای رسیدن به آن است. این من مطلوب به معنای، نارضایتی از من کنونی نیست بلکه به معنای قابلیت رشد و کمال در انسان است. انسان همیشه و در همه حال میتواند رشد کند و اگر در جایی این رشد توقف داشته باشد به معنای رکود و سکون است زیرا پیشرفت و رشد در انسان پایانی ندارد.
شاید برایتان جالب باشد که تنها سه درصد از افراد دنیا هدف مشخصی دارند و در حال تلاش برای رسیدن به آن هستند و حتی تعداد کمتری آن را مکتوب میکنند و نکته جالبتر اینکه افرادی که اهدافشان را مکتوب میکنند به احتمال بسیار بالایی به آن دست پیدا میکنند.
اهداف میتواند یک آرزو، خواسته یا نتیجه دلخواه در آینده دور یا نزدیک باشد که لازم است برای به دست آوردن آن برنامهریزی شود و اقدامهای عملی در راستای آن صورت پذیرد. بنابراین اهداف را میتوان در دستهبندیهای مختلفی قرار داد و برای آنها طرح ریزی کرد. ولی هدف گذاری باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟ خوب است که در این مرحله با هدفگذاری هوشمند یا اسمارت بیشتر آشنا شوید.