رفتار انسان فوق العاده پیچیده است ،آن قدر پیچیده که نظره های زیادی برای تبیین آن وجود دارد.چون در هر لحظه و در هر مکان عوامل بسیار زیادی در یک رفتار خاص نقش دارند،در مورد تبیین های ساده و حتمی باید بدبین باشیم .در واقع نیروی محرکه و جهت بخش دانشمندی که دنبال دانش و روانشناسی بالینی ،که دنبال روش های موثر کمک به مراجعانش است ،همین شک سالم است.
امروزه برای مشاهده منظم رفتارهایی که از نظر مردم ثابت شده اند، روش های بهتری داریم.این روش ها سال به سال تغییر کرده و تغییر خواهند کرد،زیرا هیچ روش علمی کامل و لا یتغییری وجود ندارد.ولی عقاید،فرضیه ها و حدس ها باید تا حد امکان دقیق و واضح بیان شوند ،تا مشاهده کنندگان دیگر بتوانندان ها را بیازمایند.تنها عقایدی که ابطال پذیر باشند.مطلوبند.در تحقیق چند هدف را دنبال می کنیم؛
اولا به کمک تحقیق می توانیم از دام حدس صرف و یا پیروی محض از صاحبان قدرت بگریزیم.در تحقیق ،سوال ها به نحوی بیان می شوند که ابطال پذیر و قابل مشاهده عینی باشند.همچنین به ما کمک می کند نظریه های خود را بسط داده ،اصلاح و سودمندی های ان ها را مشخص کنیم .بین نظریه و تحقیق رابطه تنگاتنگی برقرار است.نظریه به وجود آورنده تحقیق است و به آن خط می دهد و همچنین به دنبال انتشار نتایج تحقیقات اصلاح می شود.برای مثال؛آرون یک پیشگام مطالعه افسردگی،سال ها قبل مشاهده کرد که بیماران افسرده دو ویژگی شخصیتی دارند: اجتماع گرایی (وابستگی اجتماعی شدید) و خودمختاری (پیشرفت گرایی زیاد).
بک ابتدا گفت دو صفت اجتماع گرای افراطی و خود مختاری افراطی زمینه ساز افسردگی می شوند،اما تحقیقات بعدی این نظر بک را تایید نکردند.محققان بعدها دریافتند برخی از افراد که به شدت اجتماع گرا یا خودمختار بودند افسرده نبودند.این نتایج نظریه اولیه بک را زیر سوال برد و باعث شد در زمینه چگونگی ارتباط شخصیت و افسردگی تجدید نظر کند.در نظریه باز نگری شده به نام فرضیه هم خوانی گفته می شود که تعامل سبک شخصیتی(خودمختاری یا اجتماع گرایی)و رویدادهای منفی زندگی،که با سبک شخصیت رابطه مضمونی دارند،باعث افسردگی می شود.این نظریه مثلا چنین پیش بینی می کند که فرد بسیار اجتماع گرایی که در روابطش طعم تلخ شکست را زیاد چشیده(رویدادهای منفی که به چشم این فرد بسیار وابسته،خیلی بزرگ می آید افسرده خواهد شد.ولی این پیش بینی در مورد شخص بسیار خود مختار صدق نمی کند(زیرا این رویداد منفی ارتباط چندانی به سبک شخصیتی او دارد).به عبارت دیگر وقایع منفی زندگی باید به سبک شخصیتی فرد همخوانی داشته باشند،تا وی افسرده گردد.به طور کلی تحقیقات نظریه اصلاح شده بک را بیشتر مورد حمایت قرار می دهد.
سنت رفتاری
سه تفاوت عمده سنجش رفتاری با سنجش سنتی عبارتند از نمونه در مقابل علامت،تحلیل کارکردی و پیوسته ومستمر بودن.
نمونه در مقابل علامت
در سنجش سنتی شناسایی خصوصیات شخصیتی پایدار از توصیف وضعیت مهم تر است ولی در سنجش رفتاری مهم ترین نکته آن است که ابزار سنجش،چقدر از رفتارها و وضعیت های مورد نظر متخصص بالینی به خوبی نمونه می گیرد.در این نوع سنجش،نا مشخص بودن آزمون یا بررسی اعماق شخصیت مهم نیست.گولد فرید(1976) درباره نگرش علامتی و نمونه ای در آزمون گیری گفته است:
وقتی پاسخ های نمونه را در نظر میگیریم ،فرض بر این است آزمون دهنده در وضعیت های دیگر هم رفتار مشابهی خواهد داشت .در نتیجه اگر آزمودنی ،پرخاشگرانه پاسخ بدهد ،در وضعیت های دیگر پرخاشگر خواهد بود اما وقتی پاسخ های او را یک علامت می دانیم عملکردش را تظاهر غیر مستقل یا نمادین خصوصی دیگر در نظر می گیریم .نشانه آن نیز تفوق و غالب بودن پاسخ دورنمایی است که در آن پاسخ دهنده می گوید دریافت های ادراکی وی دور نمایی هستند .در تفسیر این پاسخ ،آزمون گیرنده معمولا اینگونه نتیجه گیری نمی کند که پاسخ دهنده باید تحت مراقبت های بینایی سنجی قرار گیرد فبلکه آن را نشانه توانایی خود ارزیابی وی و بینش پیدا کردن در مورد خودش می داند.سنجش سنتی عمدتا پیرو رویکرد علامتی است،ولی در سنجش رفتاری فقط رویکرد نمونه ای معنا دارد.با توجه به مبحث رویکرد سنتی در برابر رویکرد رفتاری ،در کتاب روان شناسی بالینی فیرس،رویکرد علامتی و نمونه ای به اشتباه به جای یکدیگر قرار گرفته اند.
تحلیل کارکردی
یک ویژگی دیگر سنجش رفتاری تحلیل کار کردی مورد نظر اسکینر است.تحلیل کارکردی یعنی تحلیل دقیق محرک هایی که پیش از رفتار وجود داشته اند وپیامد های پس از آن با سنجش رابطه تغییرات شرایط محرک ها و پیامد های تغییرات رفتار می توانیم درک دقیق تری از علل رفتار پیدا کنیم فرض اصلی این است که رفتارها به خاطر پیامدهایشان آموخته می شوند و تداوم می یابند.بنابراین متخصصان بالینی برای تغییر دادن رفتار نامطلوب باید (1)محرک های مولد رفتار (2)تقویت کننده های پس از وقوع رفتار را بشناسد.وی پس از سنجش این دو عامل می تواند با دستکاری محرک های تقویت کننده رفتار مورد نظر را اصلاح کند.
نکته بسیار مهم در تحلیل کارکردی،توصیف ظریف و دقیق است.رفتار مورد نظر باید به طور مشهود قابل اندازه گیری توصیف شود ،تا ثبت میزان وقوع آن پایا باشد .شرایط کنترل کننده رفتار هم باید با همین دقت مشخص شوند .پیشایند ها و پیامد ها نیز باید با دقت تشریح شوند .زمان،محل و افراد حاضر در هنگام بروز رفتار باید ثبت شوند ،همچنین پیامد های رفتار باید دقیقا مشخص گردند.اکثر رفتارها درمانگرها روش تحلیل کارکردی را به حدی گسترش می دهند که متغیر های «ارگانیسمی»را نیز در بر گیرد.
متغیرهای ارگانیسمی شامل خصوصیات جسمی،فیزیولوژیک یا شناختی فرد می شود،که در مفهوم بندی مشکل وی و درمان نهایی وی اهمیت دارند.برای مثال؛سنجش نگرش ها و باورهای افراد مستعد افسردگی مهم است ،چون با افسردگی رابطه دارند و هدف های مناسبی برای مداخله اند.یک مدل مفید برای مفهوم بندی مشکلات بالینی بر مبنای دیدگاه رفتاری ،مدل SORC است.
S:محرک ها یا پیشایند های رفتار مشکل ساز O:متغیرهای ارگانیسمی مرتبط با رفتار مشکل ساز
R:پاسخ یا رفتار مشکل ساز C:پیامد های رفتار مشکل ساز
پیوسته و مستمر بودن:
همان طور که پترسون و سوبل گفته اند سنجش رفتاری در رابطه با یک موضوع بالینی،فقط یک دفعه و آن هم قبل از درمان انجام نمی شود،بلکه یک فرایند پیوسته ومستمر است،که قبل و در حین و پس از درمان کماکان صورت می گیرد.
سنجش رفتاری از این جهت مهم است که در انتخاب اولیه راهبردهای درمانی موثر است،در مورد کارایی راهبردهای درمانی بازخورد می دهد،ارزیابی اثر بخشی کلی درمان پس از اتمام آن را امکان پذیر و عوامل وضعیتی خاص را که ممکن است موجب تکرار رفتار مشکل ساز شوند،مشخص می کند.
سنجش رفتاری در مراحل مختلف درمان ادامه می یابد .نخست در تدوین تشخیص،توصیف هایی از رفتارهای غیر انطباقی یا اهداف مداخله می گردد.سپس بافت یا محیط بیمار (نظام حمایت اجتماعی ،محیط فیزیکی)سنجیده می شود،چون به طراحی درمان و تعیین اهداف واقع بینانه درمانی کمک می کند.ارزیابی منابع و امکانات مراجع مانند مهارت ها،میزان انگیزه،باورها و انتظارات او نیز مهمند.در واقع سنجش مقدماتی ،رفتارهای غیر انطباقی ،بافت درمان وامکانات و منابع مراجع،به طور طبیعی زمینه را برای یک طرح درمانی مقدماتی مبتنی بر داده ها فراهم می آورد.
این طرح ،نقش هدف گزینی توام با همکاری (بیمار و درمانگر)و توافق بر سر ملاک های بهبود را شامل سنجش های رسمی پیشرفت درمان ،بازخورد مستمر و تسهیل مسیر افزایش خود بسندگی بیمار را بازی می کنند .در سنجش بعد از درمان نیز اطلاعاتی دقیق و عینی در مورد کارکرد نهایی بیمار به دست می آید که می توان آن را با داده های حاصل از سنجش های مقدماتی مقایسه کرد و در آخر سنجش دقیق در طول این مراحل ،اطلاعاتی در خصوص احتمال وقوع مجدد نشانه ها به ما می دهد،از جمله در مورد محیط های «پرخطری»که موجب معکوس شدن و بازگشت [رفتار مشکل آفرین]می شوند.
انواع روش های تحقیق
مشاهده
-مشاهده نامنظم -مشاهده طبیعی -مشاهده کنترل شده
مشاهده بنیادی ترین و متداول ترین روش تحقیق است .در رویکردهای آزمایشی،مطالعه موردی و طبیعی ،رفتارهای افراد تحت مشاهده قرار می گیرد.
مشاهده نامنظم:
مشاهده تصادفی به ندرت مبنای کسب دانش قرار می گیرد،ولی اغلب فرضیه هایی که بعدها به بوته آزمایش گذاشته می شوند ،از طریق همین نوع مشاهده ،تدوین می شوند .برای مثال؛یک روانشناس بالینی به کرات متوجه می شود که وقتی بیماران در آزمون پیشرفت با یک ماده ازمون کلنجار می روند،در حل ماده بعدی نیز دچار مشکل می شوند و عملکردشان افت می کند .این مشاهده باعث می شود این فرضیه را تدوین کند که اگر بیمار اطمینان یابد پس از هر ماده دشواری،ماده آسانی می آید که در حل آن موفق خواهد شد ،عملکردش بهبود خواهد یافت.
مشاهده طبیعی:
مشاهده طبیعی اگرچه در محیط طبیعی زندگی صورت می گیرد ،ولی دقیق تر و منظم تر است.این مشاهده نه تنها تصادفی و آزاد نیست ،بلکه کاملا برنامه ریزی شده است .البته مشاهده گر،کنترلی اعمال نمی کند و اجازه می دهد اتفاقات آزادانه روی دهند.معمولا این نوع مشاهدات روی عده کمی یا وضعیت های محدودی صورت می گیرند .در نتیجه معلوم نیست چقدر می توان نتایجش را به دیگران یا سایر وضعیت ها تعمیم داد.همچنین احتمال دارد در حین مشاهده یا ثبت پاسخ ها ،مشاهده گر به طور اتفاقی و ندانسته دخالت کند و روی جریان حوادث تاثیر بگذارد.این روش نیز مثل مشاهده غیر منظم می تواند فرضیه های زیادی را تولید کند که می توان آن ها را به دقت بررسی کرد.یک نمونه استفاده از روش مشاهده طبیعی ،تحقیق در خصوص رفتار بیماران در بیمارستان روانپزشکی است.
در این مشاهدات اثری از ساختگی بودن و تصنعی بودن بسیاری از روش های آزمایشی نیست .اکثر صاحب نظران صرفنظر از احساس شان درباره نظریه روان پویشی ،این مطلب را بیان می کنند که مهارت های فروید در مشاهده بالینی فوق العاده بوده است،چرا که او با مشاهدات خود یکی از فراگیرترین نظریه های تاریخ روانشناسی بالینی را مطرح ساخت.فروید هیچ گونه آزمایش عینی نگر ،برگه های رایانه ای و روش های پیچیده آزمایشی در اختیار نداشت ،او فقط از قوه مشاهده ،تفسیر و تعمیم خویش استفاده کرد و بس.
مشاهده کنترل شده:
بعضی از محققان بالینی در واکنش به انتقاد های وارد شده به مشاهده نامنظم و طبیعی،روش مشاهده کنترل شده را به کار گرفتند در این روش ،با وجود آنکه تحقیق میدانی است یا در محیطی نسبتا طبیعی صورت می گیرد.اما محققان تا حدودی روی حوادث و وقایع کنترل دارند مشاهده کنترل شده سابقه طولانی در روانشناسی بالینی دارد.برای مثال؛یک راه این است که بیماران ترس های خود یا نحوه پاسخ دادن خود به داده های پرسش نامه را با روانشناسی بالینی در میان بگذارند.ترس از انکار را با قرار دادن ماده های واقعی در جلوی بیماران وسپس تغییر دادن فاصله آزمودنی و ماده بررسی کردند.این مشاهده کنترل شده به آن ها اجازه داد در مورد واکنش آزمودنی ها ،بینشی واقعی کسب کند.
با طراحی وضعیت های برنامه ریزی شده،می توان رفتارها را با شرایط کنترل شده و استاندارد تحت مشاهده قرار داد.یک نمونه متعارف تر،موردی است که لازاروس(1961)مطرح کرده است.وی با قرار دادن بیمار در اتاقی بسته که با حرکت کردن صحنه پیوسته تنگ تر می شود رفتار ترس از مکان های بسته راسنجید.روش های سنجشی خاصی که در آن ها از فنون کنترل شده عملکردی برای مطالعه ترس شدید از مار استفاده می شود می توانند رویکرد های موجود به این نوع اندازه گیری را نشان بدهند.
اجتناب رفتاری:
آزمون رفتار اجتناب،شامل 29 تکلیف بود که در آن ها تهدید آمیز بودن تعاملات فرد با یک مار به تدریج زیاد تر می شد.آزمودنی ها ابتدا به قفسه شیشه ای مار نزدک می شدند،به پایین نگاه می کردند ،مار را با دستکش لمس می کردند و بعد آن را بدون دستکش لمس می کردند و اجازه می دادند در اتاق رها شوند و سپس آن را به قفس بر می گردانند و بالاخره در حالی که دو دست خود را پشت سر شان نگه می داشتند ،اجازه می دادند مار دور آن بپیچد .به کسانی که نمی توانستند وارد اتاقی که مار در آن هست بشوند نمره صفر داده می شد و نمره اجتناب بستگی به این داشت که آزمودنی چقدر در انجام تکالیف مربوطه موفق شود.
ترس ضمیمه نزدیک شدن:
علاوه بر اندازه گیری ظرفیت ها ،ترس ناشی از نزدیک شدن به مار نیز سنجیده می شود در آزمون رفتاری ،آزمودنی ها به طور شفاهی روی یک مقیاس فاصله ای هوش بهری ،شدت ترس خود را در هنگام نزدیک شدن مار به آن ها و هنگامی که مشغول انجام رفتار مربوطه بودند درجه بندی می کردند .نکته بسیار مهم این است که رفتار افراد در این وضعیت های پر استرس اصلا شبیه رفتار های آن ها در زندگی واقعی نیست.برای هر دو هدف بالینی و تحقیقاتی از سنجش روانی-فیزیولوژیک استفاده می شود.
اندازه گیری روانی-فیزیولوژیک:
برای سنجش دستگاه عصبی مرکزی ،دستگاه عصبی خودکار یا فعالیت های حرکتی –اسکلتی استفاده می شوند.از این نوع اندازه گیری ها در سنجش بسیاری از موارد بالینی از جمله اضطراب ،استرس یا اسکیزوفرنی استفاده شده است.روانشناسان بالینی معمولا از اندازه گیری های روانی –فیزیولوژیک برای تکمیل سنجش های سنتی تر استفاده می کنند. فایده اندازه گیری های رفتاری قابل سنجش نیستند،همچنین این فرایند ها را دقیق تر و ظریف تر اندازه می گیرند.برخی از ابزارهای اندازه گیری روانی-فیزیولوژیک عبارتند از :پتانسیل های واقعی (ERPs) فعالیت الکتریکی ماهیچه،فعالیت الکتریکی مغز(EEQ) و فعالیت الکتریکی پوست(EDA).
خود بازبینی
روش های مشاهده ای طراحی شده توسط روانشناسان بالینی ،وقت و هزینه بالایی می برند.مشاهده مراجعان در حین انجام کارهای روزمره شان غالبا غیر ممکن یا پر هزینه است.به همین علت روز به روز رغبت متخصصان بالینی به خود باز بینی بیشتر می شود.در این روش ،خود افراد به مشاهده و ثبت رفتارها،افکار و هیجانات خویش می پردازند.مراجعان باید در مقطع زمانی تعیین شده ،رفتارهای خود را در دفترچه گزارش یا دفترچه خاطرات ثبت کنند .در این دفترچه گزارش های فراوانی و شدت و مدت برخی رفتار ها و همچنین ضمیمه این رفتارها و پیامد های آن ها ثبت می شوند.این اطلاعات ،بیشتر از این جهت مفیدند که به متخصصان بالینی و مراجع نشان می دهند که رفتار مورد نظر چقدر اتفاق می افتد .در ضمن می تواند شاخص تغییر پس از درمان هم محسوب شود.همچنین مراجع را روی رفتار نامطلوب متمرکز و از این رهگذر ،آن را کم می کنند و بالاخره مراجعان متوجه رابطه محرک های محیطی و خود رفتار می شوند.البته خود باز بینی مشکلاتی هم دارد ؛بعضی از مراجعان دقت به خرج نمی دهند ،یا عملا مشاهدات و نوشته ها را تحریف می کنند.عده ای هم اصولا با انجام این کار مخالفت می ورزند ،اما با وجود این مشکلات خود باز بینی فن مفید و موثری است.
متغییر های موثر بر پایایی مشاهدات
اطلاعات چه حاصل مصاحبه و آزمون گیری باشند و چه حاصل مشاهده،متخصص بالینی باید در مورد پایایی آن ها اطمینان حاصل کند.در مورد مشاهده متخصصان بالینی باید مطمئن شوند که مشاهده کنندگان مختلف اصولا درجه بندی های یکسانی می کنند و نمرات واحدی می دهند.عوامل زیادی می توانند بر پایایی مشاهدات تاثیر بگذارند عبارتند از:
پیچیدگی رفتار مورد نظر:
بدیهی است که هرچه رفتار تحت مشاهده پیچیده تر باشد ،پایایی مشاهدات کمتر خواهد بود.سنجش رفتاری معمولا بر رفتارهایی با پیچیدگی کمتر متمرکز است.مشاهده چیزی که فرد هنگام صرفه جویی صبحانه می خورد(رفتار نازل)،بر پایایی بیشتری خواهد داشت تا مشاهده رفتار میان فردی او (رفتار عالی تر وپیچیده تر)،در مورد خود باز بینی هم وضعیت به همین منوال است .اگر بر سر برخی رفتارهای خاص به توافق نرسیم به شمار زیادی از رفتارهای مواجه می شویم که قابل بررسی هستند.
آموزش مشاهده کنندگان:
جایگزینی برای آموزش دقیق و منظم وجود ندارد.برای مثال،مشاهده کنندگانی که برای مطالعه رفتار بیماران و درجه بندی های تشخیصی به بیمارستان روانی می روند ،باید قبلا با دقت آموزش دیده باشند.باید به طور مشروح در جریان تعریف مثلا افسردگی،رفتارهای نشانگر و سایر موارد قرار بگیرند.آن ها نباید با جمع آوری (هشیارانه و یا ناهشیارانه)داده هایی که به طرح مورد نظر کمک نمی کنند ،دنبال خشنود کردن ناظر باشند.گاهی نیز مواردی از دور جویی مشاهده کننده دیده می شود.یعنی مشاهده کنندگانی که در کنار هم مشغول کار هستند خیلی ظریف و غیر تعمدی در درجه بندی های خویش از بقیه مشاهده کنندگان دوری می جویند .اگرچه پایایی مشاهده کنندگان دور جو در حد قابل قبولی خواهد بود،ولی به تدریج تعریف خود را از رفتارهای مورد نظر تغییر می دهند.گاهی نیز مشاهده کنندگان وقتی به میل خود مشاهدات را انجام می دهند به اندازه وقتی که تحت نظر هستند ،دقت به خرج نمی دهند .برای جلوگیری از دوری جویی مشاهده کننده ؛باید یک ارزیاب مستقل به طور منظم مشاهده کنندگان را ارزیابی کند و به آن ها بازخورد بدهد.
متغیرهای موثر بر اعتبار مشاهدات
در مصاحبه بدیهی به نظر می رسد که گفته های بیماران به مصاحبه کنندگان لزوما همکاری نیست که در حالت عادی انجام می دهند.یا در مورد آزمون های فرافکن می توان در این مورد که دیدن حیوانات وحشی،خون یا دندان های بزرگ در لکه های جوهر رورشاخ نشانه پرخاشگری است ،شک کرد.ضمن اینکه ادراک ها لزوما همان رفتارهای«واقعی»نیستند،اما در مشاهده ظاهرا این امور روشن ترند.وقتی کودک برای همسالانش قلدری کند و این مشاهدات با گزارش های معلمان وی هماهنگی دارد،دیگر تردید زیادی در مورد اعتبار داده های مشاهده کنندگان باقی نمی ماند.
اعتبار محتوا:
درطرح مشاهده رفتاری باید رفتارهایی را مد نظر قرار داد که برای اهداف تحقیقاتی یا بالینی ،مهمند.معمولا محققان یا متخصصانی که این گونه نظام های مشاهده ای را تدوین می کنند،اعتبار محتوای نظام مورد نظر را تنظیم می کنند.فرایند مزبور حالت درونی دارد،یعنی یعنی نظام مورد نظر وقتی اعتبار دارد که متخصص بالینی نتیجه بگیرد معتبر است. جونز و همکارانش در تدوین نظام کد گذاری رفتاری ،این اشکال را برطرف کردند.آن ها ابتدا چند طبقه از رفتارهای نا مطلوب کودکان را مشخص و سپس آن ها را در معرض درجه بندی قرار دادند.این محققان به کمک این درجه بندی های مادران توانستند بر قضاوت های پیشین خود در مورد نا مطلوب و آزار دهنده بودن برخی رفتارهای انحرافی ،تاکید کنند.
اعتبار همزمان:
یکی دیگر از راه های بررسی اعتبار مشاهدات،این است که آیا درجه بندی های مشاهده ای با مشاهدات همزمان دیگران تناظر دارد یا خیر.برای مثال؛آیا درجه بندی پرخاشگری کودکان در محوطه بازی ،بر مبنای مشاهدات،آنان توسط یک مشاهده کننده آموزش دیده ،با درجه بندی های همبازی های آنان هماهنگی دارد یا خیر؟خلاصه اینکه آیا درک کودک از پرخاشگری یکدیگر ،شبیه درک مشاهده کنندگان است؟
اعتبار سازه:
نظام های مشاهده معمولا بر گرفته از یک چهارچوب نظری ضمنی یا صریح است.برای مثال؛نظام کد گذاری رفتاری جونز و همکارانش(1975)بر گرفته از نظریه های یادگیری اجتماعی است که در آن پرخاشگری محصول یادگیری های درون خانواده می باشد.هنگامی که پاداش های پرخاشگری زیاد باشد پرخاشگری روی خواهد داد.وقتی این پاداش ها دیگر مشروط بر پرخاشگری نشوند ،پرخاشگری روی نخواهد داد .پس اعتبار سازه نظام کد گذاری رفتاری،این گونه ثابت می شود که آیا رفتار پرخاشگرانه کودک پس از درمان بالینی کاهش یافته است یا خیر:منظور از درمان بالینی هم آرایش مجدد وابستگی های اجتماعی درون خانواده به نحوی است که میزان بروز پرخاشگری مشاهده شده ،کم شود.
سازو کارهای درجه بندی:مشخص کردن واحد تحلیل اهمیت زیادی دارد.واحد تحلیل عبارت است از؛مدت مشاهدات و نوع و تعداد پاسخ ها .برای مثال می توانیم قرار بگذاریم که هر حرکت فیزیکی یا ژستی را هر چهار دقیقه یک بار،به مدت یک دقیقه ،ثبت کنیم .سپس اسن حرکات در رابطه با متغیر تحت بررسی(پرخاشگری،حل مسئله یا وابستگی)کد گذاری یا درجه بندی می شوند.
خطای مشاهده کننده:
هیچ کس کامل نیست.باید دقت گزارش های مشاهده کنندگان را گاهگاهی بررسی کنیم .گاهی مشاهده گران برخی نکات را فراموش یا چیزهایی را مشاهده می کنند که در واقع هرگز اتفاق نیفتاده اند.ممکن است فریاد یک کودک را فریاد کودکی دیگر تلقی کنند.در برخی موارد دیگر نیز سو گیری بیش از خطا مطرح است .مشاهده کننده به دلیلی ،یکی از اعضای خانواده را دوست ندارد؛در این حالت هرگاه فرصت کند ،درجه بندی غلط اندازی از وی به عمل آورد.گاهی نیز شخص مورد مشاهده در آغاز مشاهده ،کاری می کند-مثل حل سریع یک مسئله یا اظهار نامه هوشمندانه –که مشاهده کننده را تحت تاثیر قرار می دهد.بر اثر این نوع تاثیرات هاله ای،مشاهده کنده بیشتر احتمال دارد در درجه بندی خویشاوندی از او به عمل آورد.سو گیری ها یا خطاها از هر نوع که باشند ،باید قبلا در جلسات آموزشی به مشاهده کنندگان،آموزش داده شوند.در جلسات بررسی گاه به گاه امکان بروز آن ها برطرف شود.
واکنش نشان دادن:
یکی دیگر از عوامل موثر بر اعتبار مشاهدات،واکنش نشان دادن است.گاهی بیماران یا آزمودنی ها با تغییر دادن رفتارشان نسبت به مشاهده شدن خویش واکنش نشان می دهند.یک آدم پر حرف ناگهان کم حرف می شود .به هر حال واکنش نشان دادن ،به اعتبار مشاهدات لطمه می زند چون باعث می شود رفتار مشاهده شده صرفا رفتار طبیعی فرد نباشد.خطر واقعی واکنش نشان دان این است که مشاهده کننده متوجه آن نیست .وقتی رفتار مشاهده شده یک نمونه واقعی نیست ،امکان تعمیم پذیری آن کاهش می یابد.مشاهده کنندگان نیز ممکن است نا خواسته روی رفتاری که قصد مشاهده ان را دارند تاثیر بگذارند یا برای آن مزاحمت ایجاد کنند.
اعتبار بوم شناختی:
یکی از بزرگترین مشکلات روانشناسی اعتبار بوم شناختی است،که برانسویک سال ها پیش به آن اشاره کرد.سوال اصلی این است که آیا متخصص بالینی واقعا نمونه های معرف رفتار را بدست می آورد یا خیر،آیا رفتار امروز مراجع رفتار معمول وی می باشد،یا محصول یک محرک نا مشخص است؟آیا پاسخ به کارت آزمون اندر یافت موضوع نمونه ای کافی است تا در موردساختار نیازها احکام کلی بدهیم ؟آیا مشاهده بیمارانی که قرار است جراحی شوند،برای اظهار نظر در مورد واکنش آنان به وضعیت های پر استرس دیگر کافی است؟اعتبار بوم شناختی در سنجش رفتاری نشان می دهد که رفتارهای تحلیل شده یا مشاهده شده چقدر معرف رفتار معلول شخص هستند.
توصیه هایی برای بهبود پایایی و اعتبار مشاهدات
1-رفتارهایی را انتخاب کنید که به مشاهدات شما ارتباط دارند و جامع ستند،رفتارهایی را که قابل مشاهده و بی واسطه هستند را برگزینید.
2-در گزینش رفتارها تا حد امکان یک چهارچوب نظری صریح داشته باشید ،که شما را در تعریف رفتارهای مورد نظر کمک کند.
3-از مشاهده کنندگان آموزش دیده ای استفاده کنید که پایایی آن ها ثابت شده باشد و با قالب مشاهده عینی و استاندارد مورد نظرتان آشنایی داشته باشند.
4-اطمینان حاصل کنید که قالب مشاهده ای مورد نظرتان را دقیقا مشخص کرده اید.از جمله واحد های تحلیل،فرم های درجه بندی،روش های مشاهده،طرح نمره گذاری و برنامه مشاهده شده.
5-متوجه و مراقب منابع خطای بالقوه ای مانند سوگیری و نوسان تمرکز باشید.
6-امکان واکنش نشان دادن افراد مورد مشاهده و تاثیر کلی آگاهی آنان از تحت مشاهده بودن را در نظر بگیرید.
7-و بالاخره این نکته را در نظر بگیرید که مشاهدات شما واقعا چقدر معرف رفتار مورد نظر هستند و بر اساس آن ها چقدر می توانیم حکم کلی بدهید.
نقش بازی کردن
نقش بازی کردن،فن دیگری است که سابقه طولانی در سنجش رفتاری دارد .راتر ویکنز(1948) سال ها قبل ،استفاده از این فن را در سنجش رفتار پیشنهاد کردند.گولد فروید و دیویسون(1994) نیز نقش بازی کردن یا تمرین رفتاری را شیوه ای برای آموزش الگوهای جدید پاسخ می دانند.اگرچه نقش بازی کردن یک فن بالینی قدیمی است ،ولی سنجش گرهای رفتارگرا مطالعات منظم کمی درخصوص مشکلات روش روانشناختی آن انجام داده اند .از جمله خصوصیات ایجابی ،هنجاریابی روش ها ،اثرات هاله ای ارزیاب ها و نمونه گیری است که از جمله مشکلات مطرح در انتخاب های نقش هستند.
از نقش بازی کردن در رابطه با جرات ورزی سنجش مهارت های اجتماعی بسیار استفاده شده است .بدیهی است که فنون نقش بازی کردن ،فنون جدیدی نیستند .آن ها سال هاست که بعنوان فنون درمان بخش مورد استفاده قرار گرفته اند.متخصصان بالینی رفتار گرا به این دلیل به این فنون نقش بازی کردن علاقه مندند که روش های ساده و موثری برای نمونه گیری از مهارت ها و کاستی ها رفتاری مراجعان می باشند .البته نمی توان فرض را بر این گذاشته که مهارت های رفتاری کسب شده در حین درمان لزوما در دنیای واقعی نیز مورد استفاده قرار می گیرند.یک مثال در این مورد وقتی است که درمانجویی که برای افزایش مهارت جرات ورزی به درمانگر مراجعه کرده است ،نقش فردی را برعهده بگیرد که باید در موقعیتی خاص از حق خود دفاع کند.مثلا وی نقش فردی را بر عهده می گیرد که در رستوران باید به کیفیت غذا اعتراض کند.در این موارد،درمانگر نقش طرف مقابل را بر عهده می گیرد،هر چند نقش ها را با هم عوض می کنند.
سنجش رفتاری شتاختی
محور سنجش رفتاری شناختی،این است که شناخت ها و افکار مراجعان(از خود انگاره تا گفتگو با خود)نقش مهمی در رفتار بازی می کنند.میچینبام(مایکنبام)(1977) حامی رویکردهای کارکردی- شناختی است.منظور وی نیز این است که در طراحی راهبرد مداخله ای ،باید فرایند های فکری مراجعان را نیز تحلیل کارکردی کرد.برای تعیین این که کدام شناخت ها(با عدم وجود کدام شناخت)به عملکرد رضایت بخش کمک می کنند .جلوی عملکرد رضایت بخش را می گیرند و این عمل تحت چه شرایطی روی می دهد،باید پرسش نامه دقیقی در مورد راهبردهای شناختی داشته باشیم .پارکس و هولون(1988)روش های جهت سنجش کارایی شناختی مطرح کردند.
برای مثال ،می توانیم به مراجعان یاد بدهیم «بلند فکر کنند» یا افکارشان را فورا به زبان بیاورند .آن ها می توانند افکار و احساسشان را درمورد یک رشته صحبت های ضبط شده (مثل صحبت های پر استرس یا صحبت هایی که مضمون ارزیابی اجتماعی دارند)بازگو کنند،یا مقیاس هایی را پر کنند که ماده هایش در مورد شناخت سازگارانه یا ناسازگارانه گذشته آن ها است.همچنین می توانند افکارشان را در برابر برخی محرک ها (مثل موضوعات یا مسایل مطرح شده)نام ببرند.یک نمونه از سنجش شناختی ؛کارهای سنگن و همکارانش(1988)است .آن ها به کمک پرسشنامه سبک اسنادی دریافتند افراد افسرده بعد از شناخت درمانی،تبیین های سالم تری در مورد رویدادها ارائه میدهند.