نظریه هوش گاردنر

نظریه هوش گاردنر

5

نظریه هوش گاردنر

نظریه هوش های چندگانه توسط پروفسور ها وارد گاردنر در دانشگاه هاروارد پایه گذاری شد . پس از تایید این نظریه به عنوان یک نظریه تعلیم و تربیت پایه و قابل کاربرد جهانی از سوی یونیسف، پروفسور وحید حسن وارد ایران شد و کارگاهی راتحت عنوان فراگیری ـ فرادهی بر مبنای هوش های چند گانه در باشگاه فرهنگیان تهران برگزار کرد. شناسایی و پرورش تمام هوش های بشری و کلیه ابعاد و توانمندی های هوشی دانش آموزان اهمیت بسیاری دارد. براساس نظریه پروفسور گاردنر ما انسان ها همگی از نظر هوش و توانا یی کاربرد هوشهای چند گانه تفاوت داریم، چون از توانایی و پتانسیل ذهنی و هوشی متفاوتی برخورداریم. نظریه هوش چندگانه هوارد گاردنر شامل موارد زیر است:

هوش کلامی: توانایی تفکر کلامی و استفاده از زبان برای بیان منظورها

هوش منطقی – ریاضی: توانایی انجام عملیات ریاضی

هوش فضایی: توانایی تفکر سه بعدی

هوش بدنی – جنبشی: توانایی دستکاری اشیا و تبحر جسمی

هوش موسیقی: حساس بودن نسبت به زیر و بم آهنگ، ریتم و تن صدا

هوش بین فردی: توانایی درک دیگران و تعامل موثر با آنها

هوش درون فردی: توانایی فهم خود

هوش طبیعی: مشاهده الگوهای طبیعت و فهم نظام های طبیعی و مصنوعی ساخت انسان

هوش وجودی: ظرفیت مطرح کردن سوالات وجودی

به اعتقاد گاردنر تشخیص این امر توسط معلمان موجب می شود تا با مشکلات درسی، برخورد خلاق تر و مناسب تری داشته باشند. به ویژه اگر بتوانیم روش تدریس خودمان را بیشتر روی هوشی متمرکزکنیم که بچه ها بیشتر دوست دارند و انتظار دارند که معلم در آموزش خود از آن هوش بیشتر استفاده کند. گاردنر در نظریه هوش های چندگانه سعی کرده است تا حوزه توانایی ها خلاق و استعداد های انش آموزان را به آن سوی مرزهای هوش و ذهنی معمول بکشاند. تئوری گاردنر شیوه ای را از یادگیری و یاددهی خلاق و اثربخش ایجاد می کند که می توان به وسیله آن نه تنها روش های تدریس دانش آموزان را بلکه شیوه ارزشیابی خود را با قرار دادن آن ها در یک طرح درس خلاق و بهره برداری آموزشی از هشت مقوله هوشی و ذهنی متفاوت بازنمایی خلاق کرد. معلم ابتدایی باید بداند که روش های تدریس برخاسته از یک هوش روش معمولی و غیرخلاقی است ولی اگر در آن روش تدریس از سه تا پنج هوش استفاده شده باشد توسعه یافته و نوآورانه می باشد ، اما اگر معلم در روش تدریس خود از پنج تا هشت هوش استفاده کند روش تدریس خلاق و کاملاً ابتکاری خواهئد بود.

بنابراین کاربرد هوش های چندگانه پروفسور هاوارد نه تنها باعث خلاق تر شدن یاددهی معلم در سر کلاس می شود ، بلکه در یادگیری معلم در دوره های ضمن خدمت و یادگیری دانش آموزان نیز تاثیر خلاقی خواهد داشت دلایل خلاق بودن یادگیری و یاددهی از طریق هوش های چندگانه پروفسور هاوارد گاردنر عبارتند از :

  • یادگیری از طریق هوش های چندگانه لذت بخش تر است.
  • یادگیری از طریق هوش های چندگانه شادتر است.
  • شاگرد و معلم درفرایند یادگیری – یاددهی هوش های چندگانه خسته نمی شوند.
  • کیفیت آموزشی از طریق یادگیری به وسیله هوش های چندگانه بیشتر است.
  • پایداری یادگیری و توانایی ترکیب آموخته ها دراین روش بیشتر است.
  • شاگردان امکان به یادگیری ابعاد مختلف هوش خود را دارند.
  • معلمان امکان ارائه بهترین روش تدریس را دارند.
  • رضایت مندی آموزشی شاگردان دراین روش بالاتر است.
  • فراگیری و فرادهی در این روش دوطرفه است
  • شاگردان و معلمان ابتدایی در این روش یادگیری فعال ترند.

گآردنر در جریان تحقیقات خود به افرادی بر می خورد که بر اثر ابتلا به برخی بیماریها منطقهً خاصی از مغزشان آسیب دیده است .ضایعات مغزی اغلب باعث تضعیف و آسیب یکی از مقولات هوشی می شود . بدون اینکه روی بقیه اثری داشته باشد .برای مثال آسیب دیدگی منطقهً بروکا (در لوب پیشانی چپ ) باعث اختلالات شدیدی در هوش زمانی می شود به طوری که صحبت کردن خواندن و نوشتن در افرادی که این آسیب دیدگی دارند با اختلال همراه است ولیکن این افراد در آواز خواندن انجام عملیات ریاضی ابراز احساسات هیچ مشکلی ندارند.

گاردنر معتقد است که در برخی افراد نوع خاصی از مفولات هوشی کارایی بیشتری دارد که می توان آن را به برافراشتگی کوه های سترگ در برابر زمین هموار تشبیه کرد مانند نوابغ که در یک زمینه ی هوشی خاص قابلیت های بیشتری دارند. به اعتقاد او ممکن است فردی به خاطر بعضی نقص ها و کمبود های خود ابراز تاسف و مشکلاتش را ذاتی و دشوار تصور کند .اما اگر فرد از آموزش تشویق و استغنای کافی برخوردار شود قادر خواهد بود هر یک از هشت مقولهً هوشی خود را تا سطح بالایی از عملکرد توسعه دهد و به یک برنامه ی آموزشی اشاره می کند که چگونه افرادی با استعداد موسیقیایی -زیستی نسبتا ضعیف و تنها از طریق ترکیب عوامل محیطی می توانند به سطح بالایی از مهارت در زمینه ی نواختن ویولون و پیانو برسند برخلاف تصور بسیاری از افراد، نمره بهره هوشی تواناییهای ذاتی و عمومی فرد را اندازه نمی گیرد بلکه دانش انسان را در مورد موضوعاتی معین، در سن معین اندازه می گیرد. این آزمونها همه جنبه های هوش را نمی سنجند، برای مثال به ندرت یادگیری از تجربه و انطباق با محیط را می سنجند. علاوه بر این، عملکرد فرد در آزمون، به تجارب و امکانات فرد برای یادگیری و کاربرد واژه، اطلاعات، حساب، حافظه و مهارتهای تجسمی بستگی دارد چون آزمونها برای سنجش یک سری مهارتها و اطلاعات خاص طراحی شده اند.

اگر کودکان به خوبی از عهده آزمونی برآیند می توان مطمئن بود که آنان تواناییهای آزمون ارزیابی شده را دارا هستند. اما اگر کودک پاسخ درستی به سوالات ندهد نمی توان با اطمینان گفت تواناییهای مذکور را ندارد بلکه صرفاً می توان گفت نتوانسته این تواناییها و مهارتها را نشان دهد. این موضوعی حساس در تعبیر و تفسیر نتایج آزمون هوش است، کودکان ممکن است چیزی را بدانند و از آن استفاده نکنند حتی وقتی موقعیت اقتضا می کند. گاهی عملکرد کودکان دانسته ها و مهارتهای واقعی آنها را آشکار نمی کند زیرا مسایلی را که باید حل کنند درست نمی فهمند، پس وقتی کودکی از عهده مهارتی برنمی آید نمی توانیم با اطمینان نتیجه گیری کنیم که کودک فاقد تواناییهای لازم برای انجام آن مهارت است. از این رو بسیاری از متخصصان بر این عقیده اند که آزمودن مهارتهای خاص سودمندتر است تا اتکای صرف بر نمره بهره هوشی.

مشخصه ها و مولفه های هوش گاردنر

این صفحه را به اشتراک بگذارید.
نظرات کاربران