این روزها انتخاب همسر یکی از دغدغه های بزرگ و اساسی و از طرفی مهمترین تصمیم دختران و پسران جوان شده است، و هنگامی که انتخاب همسر به درستی انجام می شود برای صد سال آینده زندگی زناشویی با آسودگی خیال بیشتری آماده می شویم؛ همچنین برای نسل ها و آیندگان بعد از خود نیز مشکلات کمتری به ارث می گذاریم.
ملاکهای ازدواج موفق
برای یک ازدواج موفق باید ملاک های انتخاب همسر را بدرستی بشناسیم و اسیر عشق و احساسات نشویم. در زیر ملاک های انتخاب همسر از دیدگاه دکتر هلاکویی را برای شما بازگو می کنیم امیدواریم که مفید واقع شود.
1) برابری
2) شباهت ها و تناسب ها
3) برای همدیگر جذاب باشند ( زیبایی عادی میشود ولی زشتی هرگز عادی نمیشود)
در ارتباط با زیبایی و ظاهر، مطمئن باشید کسی را که می خواهید با او ازدواج کنید "physically you are attractive" اصلا هم گوش به حرف بزرگسالان ندهید که قیافه عادی می شود. راست میگویند قیافه زیبا بعد از یک مدتی عادی می شود تا حدی. اما قیافه زشت هیچ وقت عادی نمی شود. بنابراین، فریب یک چنین بازی ای را نخورید. زشتی از نظر شماست اگر یک کسی را از نظر فیزیکی بهش جذب نیستید، کشش ندارید زور بیخودی نزنید دعا نخوانید مواد استفاده نکنید. که انشالله بعدا میشه. نه، اوضاع در این موارد معمولا بدتر میشه که بهتر نمیشه. بنابراین مطمئن باشید که در ظاهر این آدم را می پذیرید.
4) شباهت خانواده ها (ترکیب خانواده ها به هم بیایند)
درست است که شما دونفر ازدواج می کنید، اما هم ریشه در خانواده دارید هم بسیاریتون ساقه و شاخه و برگ در خانواده دارید. نگاه کنید که ترکیب خانواده ها به هم بخورد. برخی از خانواده ها به هم نمی خورند با وجودی که میتوانند ایرانی باشند، و با وجودی که می توانند در بسیاری از زمینه ها مانند هم باشند. مهم این است که این دو خانواده در یک اصولی شباهت هایی با هم دارند.
5) پایگاه اجتماعی شبیه داشته باشید!
لایه و طبقه اجتماعی یا Social Status، آن پایگاه اجتماعی است که معمولا به ثروت شما، مقام شما و به درآمد شما و ترکیب آنها مرتبط است.این مساله مهم است. مطالعات در آامریکا نشان می دهد که یکی از چهار عامل ازدواج و طلاق مساله لایه و طبقه اجتماعی است که قرار است در آن دونفر شبیه و مانند باشند.
6) جهان بینی ها شبیه باشد
برخی از اوقات شما با یک کسی بیرون می روید. شما آدم مهربونی هستید مردم را خوب می دونید. آدم صاف و صادقی هستید. او یک آدمی است که معتقد است دنیا یک دزد بازار است. یک فریب و دروغ بزرگ است. شما کارتان تمام است.
اصلا دنبال این بحث ها نروید که حالا کی میخواد راجع به مسایل فلسفی بحث کنه. نه. مسائل فلسفی آخر کار شما را از پا در می آورد. نگاهی که به دنیا می کنید شبیه و مانند باشد.
مردم را، طبیعت را، ارتباط با آن را، حیوان را، گیاه را، غذا را، به نوعی در دیدگاه فلسفی خودش، در نگاه خودش و جهان بینی خودش در آن، بینش خودش، مانند شما باشد.
این تفاوتها بعدا میتواند کار دستتان دهد و احساس بدی را برایتان به وجود بیاورد که با دشمن و مخالفتان. مخصوصا بسیاری از ما که زمینه های ایدئولوزیک داریم و قصد من از ایدئولوژیک، یک مجموعه از باورهایی است که معمولا از یک سیستمی می آید که در آن پر از تضاد و تناقض و راست و دروغ با هم است. ولی ما همه را می بلعیم برای اینکه چاره ای جز این نداریم و فرصت انتخاب و تقسیم را نداریم بعدا آنجا گرفتارتان می کند.
7) باورها و اعتقاد های مشابه ( مذهب و فرهنگ )
نظام باورها و اعتقادات بر می گردد به مسایل مذهبی و ترکیب این دو به نظر من مساله مذهب و فرهنگ را مطرح می کند.
درست است که آدم ها با مذاهب و فرهنگ های مختلف می توانند ازدواج کنند و بنده هم نه می گویم نمی توانند و نه حرفم این است که بد و غلط است.
ولی روزی که شما با کسی که خارج از مذهب و فرهنگتون باشد، ازدواج می کنید؛ خودتان را به زحمت و خطر بسیار انداخته اید.
یعنی درست مانند کسی می مانید که به مجرد اینکه سوار اتوموبیل می شوید سرعت اتوموبیل شما شصت-هشتاد مایل است، احتمال دارد در برخی مواقع کمتر باشد، اما اینکه جریمه بگیرید و تصادف های سنگین بکنید فراوان است.
به همین جهت است که من فکر می کنم در حالی که این مسایل جنبه استثنای خودش را دارد؛ ولی اصولا وقتی که به آمار و ارقام نگاه می کنید و به روابط علت و معلولی نگاه می کنید که بالاتر از مفهوم آماری است؛ شما کاملا می توانید ببینید که روزی که آمدید با کسی ازدواج کردید که مذهب و فرهنگش با شما متفاوت است، اشکالات و گرفتاری های بسیار دارید.
مگر اینکه شما نخواهید با آن آدم واقعا در بیامیزید.
چون بنده این نکته را عرض کنم که شما به نظر من می توانید پنج جور ازدواج کنید.
یکی اینکه فقط ده بیست درصدتون با آن آدم شریک است، یکی چهل درصد/ یکی شصت درصد / و یکی هشتاد درصد و یکی صد درصد.
ازدواج سالمی که پایدار می ماند این ازدواج است ولی اگر شما آمدید با کسانی که تفاوتهای زیاد دارند ازدواج کردید شما در حقیقت قبول کردید که در این زمینه ها چهل درصد ما کاری به کار هم نداریم و اینجاست که یک خطر جدی در این خلا و فضا وجود دارد که همیشه می تواند به وجود بیاید.
به همین جهت است که بنده یک توصیه ای دارم که، کاری را که نمی خواهید تمام کنید/ نمی توانید تمام کنید / نباید تمام کنید/ را اصلا شروع نکنید!
بنابراین، روزی که شما فرضتان بر این است که تفاوت مذهبی برای من با این ویژگی های مذهبیم می تواند مساله بیاورد/ خانواده من را خوشحال نمی کند / درگیری به وجود می آورد/ حمایت آنها را ندارم/ مخالفتشان را خواهد داشت/ وقتی با کسی آشنا می شوید که مذهبش متفاوت است، نزدیک نشوید.
چون اگر نزدیک شوید، برخی از اوقات دقیقا به خاطر اشکالاتی که با خانواده و فرهنگ یا مذهبتان دارید، به سمت آن آدم کشیده می شوید و در آغاز گرچه این ارتباط شما با آن آدم است، ولی بعدا چاقوی گرفتار کننده شما با او خواهد بود.
مخصوصا در فرهنگ ها و مذاهبی که با هم در حال تضاد هستند و تناقض یا به عنوان فرهنگ متقابل می شناسیم.
یا مذاهبی که با هم در طول تاریخ یا هم اکنون در جنگند. شما وقتی که تلویزیون را روشن می کنید و اخبار می آید، مساله خواهید داشت.
در حالی که در یک خانه نشسته اید و همدیگر را دوست دارید.
زیرا حوادث و اتفاقات، کاملا می تواند زندگی شما را به هم بزند.
در حالی که اصلا موضوع آن طرف دنیا ای بسا به شما ارتباطی پیدا نمی کرد، اگر مذهب و فرهنگتون متفاوت نبود.
بنابراین مهم است که مواظب این تفاوت ها باشیم.
8) وحدت در هدف و مسیر
شما باید مطمئن باشید که با او می خواهید به یک جا بروید و نه تنها وحدت در هدف ها است، بلکه وحدت در راه است.
یعنی شما هر دو می خواهید به ساندیگو بروید و هر دو احتمالا می خواهید از طریق هواپیما بروید.
اگر قرار باشد حتی هدفتان مشترک باشد، اما راهتان جدا باشد، سخت می توانید گیر و گرفتار باشید.
9) توانایی ارضای احتیاجات جسمی و روانی یکدیگر را داشته باشید
موردی که بسیار مهم است مساله احتیاجات است!چه فیزیکی چه روانی و چه اجتماعی ولی طریقه ی ارضا آنها مهمتر است.
یعنی شما باید مطئن باشید که توان این را دارید که نیازهای یکدیگر را به بهترین صورت ممکن برآورده کنید، و همینطور که عرض کردم این عامل بعدا نشان می دهد که در زندگی زناشویی نقش بسیار مهمی دارد.
اگرچه در وقت آشنایی و ازدواج اهمیت کمتری دارد، عملا در وقت زندگی زناشویی، زن و شوهری که بتوانند نیازهای فیزیکی، روانی، اجتماعی همدیگر را حل کنند و جوابگو باشند احتمالا امکان دوام و بقای بیشتری دارند.
10) می توانید با هم ارتباط برقرار کنید (دنبال موضوع برای صحبت نمی گردید)
بسیاری از ما اصلا گفتگو بلد نیستیم و چون نمی خواهم وارد بحث ایشان بشوم همینقدر اشاره می کنم که مساله Communication اصل و اساس رابطه یا Relationship است.
یعنی رابطه یا Relationship با مفهوم ارتباط یا Communication در حقیقت کامل می شود.
و بسیاری ازمردم هستند که در این زمینه مشکل دارند.
هم باید مسایل را حل کرد، هم باید شما مطمئن باشید که می توانید با یک آدم ارتباط برقرار کنید.
بنده توصیه ام همیشه به دوستان این هست که اگر با یک کسی چندین ده جلسه دارید می روید بیرون و از صبح ساعت هشت می توانید بروید بیرون و تا شب ساعت دوازده همچنان حرف برای گفتن و شنیدن دارید و وقتی احتمالا به خانه می رسید، تلفن را بر می دارید و همچنان با هم حرف می زنید کار ارتباط شما درست است حتی اگر پرت و پلا می گویید ولی اگر شما کسی هستید که می نشینید با هم صحبت کنید که خوب حال تو چطوره؟
تو چطوری خوبی؟خوب چه خبر؟ راستی دیدی امروز هم در خاور میانه بمب گذاشتن؟
آره بعد حالا راجع به بمب می گید. تو نظرت راجع به سناتور گری چیه. خوب خدایا موضوع دیگه چی؟
دیگه مساله الان چه هست. حالا نظرت راجع به فرماندار کالیفرنیا چیه؟ اگر یک همچین بد بخت و بیچاره ای هستید ول کنید قربونتون برم. اینجا جای شما نیست.
شما دوتا دنبال موضوع برای حرف زدن می گردید.
بدون Communication اوضاع خراب است. برخی از اوقات هم Communication حرصتون را در می آورد.
یعنی آن آدم جوری حرف می زند که شما می خواهید خفه اش کنید. نکنید. ولش کنید بره دنبال کارش. او به درد شما و شما هم به درد او نمی خورید.
11) دانش نزدیک Knowledge
بین رهبر و رهرو حداکثر 30 واحد تفاوت در هوش وجود دارد. در ازدواج حداکثر 15 واحد تفاوت سطح دانش شما.
دانش را به مفهوم کلی اش میگیرم یعنی علم هنر و فلسفه Knowledge؛ به معنی عام کلمه هم می گیرم نه به معنی Science اش.
در ارتباط با هوش، مطالعات نشان می دهد که مساله رهبری بیشتر از سی واحد نمی تواند فاصله بین هوش رهبر و پیروانش باشد.
وگرنه گرفتاری پیدا می شود. در ازدواج پانزده درصد است.
بنابراین، اگر شما خیلی باهوشید که هستید چون اینجا تشریف دارید و او خیلی بیهوش است که نیامده اینجا به درد هم نمی خورید.
بنابراین، بهره های هوش اگر می بینید حرص می خورید که این خیلی خره!
کاری به کارش نداشته باشید. حالا پول دارد قصه دیگری است و مواظب باشید.
12) عاقل باشید (دارای سیستم استدلال در مورد مسائل مختلف باشید)
بعد هم مساله عقل است. می دانید باور بنده این است که شصت درصد مردم دنیا عقل ندارند. به همین جهت است که ایرانی ها باهوشهای کم عقل اند.
به همین جهت که مساله عقل مطرح است مطمئن باشید که، آن آدم حداقل از آن چیزی که Rational Mind and Thinking / یک سیستم Reasoning استدلال در گفتگوهایش هست وگرنه گرفتار خواهید شد و شما راه خودتان می روید و او راه خودش رو و هیچ وقت هم نمیدانید چگونه می توانید مسایل خودتون را طرح کنید و حل کنید.
13) وحدت نظر در روش پول در آوردن و خرج کردن
مسائل مالی را جدی بگیرید.
نگاه مشابه به پول. پول، نه تنها پولتون بلکه پول در آوردنتون و خرج کردنتون.
بگذارید راحتتون کنم بنده باورم این هست که، دو عاملی که هم اکنون در جهان زندگی های زناشویی را بر هم می زند یکی دخالت اطرافیان است و دیگری پول. اصلا هم حرف های عجیب و غریب ایرانی را نزنید که پول خوشبختی نمی آورد .
بنده همیشه عرض کردم پول خوشبختی نمی آورد، علم هم خوشبختی نمی آورد.
نصف دانشمندان بدبختند.
پول خوشبختی نمی آورد، قدرت هم خوشبختی نمی آورد. نود درصد بزرگان سیاست بدبختند.
بنابراین بازی در نیاورید. پول هنوز از هر عاملی بیشتر خوشبختی می آورد. قبولش کنید.
مطالعات نشان می دهد هر که پول بیشتری دارد، خوشبخت تر است.
پول به هر که می دهید اوضاعش بهتر می شود.
با پول می شود بدبختی ها را فروخت. با پول همه کارهای خوب را بهتر می شود انجام داد.
خیلی پول فایده دارد. به علاوه شما اگر نظرتان این است، پولهایتون را به من بدهید.
شما خوش بخت باشید. بگذارید من بدبخت باشم.
بنابراین بازی در نیاورید و مسایل مالی را جدی بگیرید.
همینقدر که تو مرا دوست داشته باشی من می توانم زیر همین آسمان هم با تو زندگی کنم و … قربونتون برم من حالا یکی را پیدا کنید اینجوری باشه یه خانه اکی هم داشته باشد.
این را به این دلیل عرض می کنم که بنده فراوان از این پرت و پلا ها در کار روان درمانی شنیده ام، و می دانم که کار نمی کند و بعد هم کاملا می شود آشکار و پنهان دید.
چون پنهان است که چگونه آدم ها زندگی را بر هم می زنند به خاطر پول.
مساله پول مساله مهمی است دست کم نگیریدش. بعد هم یادتان باشد همه از صبح که بلند می شوند (بهتون بر نخورد) دنبال پول می روند. و بعد هم همه جا هم دارند از شما پول می گیرند.
معلمتان پول میگیرد. بنزین پول میگیرد. پزشکتان پول میگیرد… اما تنها مساله این نیست که پول دارد یا ندارد و شما پول دارید یا ندارید. مساله این است که نگاه تان به پول یکی باشد.
خرج کردنتان یکی باشد. وگرنه دمار از روزگار هم در می آورید.
بسیاری از خانواده ها هستند، که من وقتی بهشون میگم شما مشکل اقتصادی دارید قصدم این نیست که مشکل مالی دارید. نه پول دارند.
در خصوص نگه داشتنش خرج کردنش با هم دعوا دارند، تا آنجا می تواند مساله باشد که جان همدیگر را بالا می آورند.
شما می دانید یکی از چیزهایی به نظر من تنفر در خانم ها به وجود می آورد این است. یک درصد بالایی از ما مردم از اینکه نیازمند باشیم بسیار رنج می بریم و احساس بد میکنیم.
14) اولویت ها یا Priority
اولویت بندی در زندگی مشابه داشته باشید !
شما با کسی که می خواهید ازدواج کنید، مطمئن باشید که جدول ترجیهاتش مانند شماست.
مطالعاتی انجام دادند روی مردمان موفق و ناموفق در آمریکا و گفتند پنجاه چیز مهمتان را بنویسید. دیدند آدم های موفق و نا موفق، چهل و پنج تاشون مانند هم است.
اما تفاوتش این بود که در آدم های موفق، تحصیل، کار کردن، ورزش، روابط، تفریح، جز ده تای اولشان بود.
برای آدم های نا موفق این جز سی و پنج و چهل و چهل و دو بود و چون آدم ها روزی پانزده کار بیشتر انجام نمی دهند.
گروه اول هر روز کتابش را خوانده، هر روز کارش را کرده، گروه دوم پانزده سال است یک کتاب نخوانده، پانزده سال هم هست کار نکرده، اما باورش این است که انسان باید کتاب بخواند، کار بکند و ورزش بکند. برای اینکه جدول ترجیهات مهم است!
معلوم است شما با هر کس حرف بزنید، باهاش موافقید.
مهم این است که روز اول کار اولش است یا کار دومش . First thing First
اگر با هم متفاوتید گرفتاریست . شما بگویید که تو اهل ورزشی؟ بله. ولی کجاست ورزش در زندگی تو.
هرروز است. هر وقت انشالله بیکار شدی است وقتی رفتیم سفر است یعد از اینکه بچه ها بزرگ شدن رفتن است.
خوب اینها مطالبش با هم متفاوت است. بنابراین جدول اولویت ها و ترجیهات بسیار اهمیت دارد.
15) راستگویی و صداقت
"عشق بدترین راست ها را بازگو می کند" اگر در زندگیتون نمی توانید راست بگویید و راست بشنوید کارتون تمام است!
عشق بدترین راست ها را می گیرد، هضم میکند، جذب میکند و دفع میکند! یادتان باشد ما به دو دلیل اصلی دروغ می گوییم.
یکی اینکه آسیب کودکی خوردیم و به این نتیجه رسیدیم هر وقت از ما چیزی می پرسند باید فکر کنیم که چه باید بگوییم نه اینکه چه هست و دوم اینکه وحشت از تنبیه است یعنی علتش ترس است.
هر کسی که بترسد می تواند دروغ بگوید.
و بنابراین، اگر شکل راستگویی دارید و فکر می کنید باید پنهان کنید و سیاست داشته باشید تو زندگیتون از پا در می آیید.
در نتیجه، مواظب مساله راست گویی باشید.
16) شباهت در فرایند تصمیم گیری (در خانواده چه کسی و چطور باید تصمیم بگیرد)
خیلی از اوقات شما در خانواده هایی هستید که کاملا متفاوت عمل می کنید. یکی تصمیم می گیرد و بعد به شما اعلام می کند.
یکی اصلا جرات تصمیم گرفتن ندارد. یکی با شما مشورت می کند برای تصمیم گرفتن.
شما تصمیم می گیرید پنهانی عملی می کنید و اصلا می گویید کی بود کی بود من نبودم.
نمی دونم چی شد. نمی دونم کی خریده آورده کی برده؟
مواظب باشید که اگر در اینجا با هم متفاوتید می توانید گرفتاری پیدا کنید. اگر مانند هم به یک صورت و مسیر حرکت نمی کنید و تصمیم نمی گیرید.
17) گذشته همدیگر را بدانید (کلیات، نه جزئیات)
در حالی که کلیاتش مهم است اما جزییاتش را نخواهید بدانید. مبادا بنشینید حالا قصه های قبلی ات را بگو!
چون هر کدام از این ها شما را گیر می اندازد و گرفتار می کند!
بنابراین، مطلبی که اهمیت دارد این هست که در حالی که از گذشته باخبریم و به نوعی گذشته می تواند آیینه ی آینده باشد در زمینه هایی اما درگیر جزییات نشوید و ضمنا بدانید بیشتر مردم دنیا کاری را که در گذشته کرده اند، اگر تغییر نکنند می توانند تکرار کنند.
18) اتحاد نظر در مورد فرزندان (تعداد بچه ها و نحوه بزرگ کردن آنها)
در خصوص اینکه چند تا فرزند می خواهید. چه زمانی میخواهید چگونه می خواهید تربیت کنید و اصول تربیتی کجاست. یکیتون بلافاصله میخواهید بچه دار بشود.
یکی پنج سال دیگر میخواهد. یکی یک بچه می خواهد. یکی شش تا بچه می خواهد.
یکی دلش می خواهد که بچه ها با دیسیپلین ایرانی در امریکا بزرگ بشوند، یکی دیگه می خواهد بچه اش را یک جور دیگر بزرگ کند.
مطمئن باشید که توافق هایی در جهت کلی موضوع کودکانتان دارید.
19) اتفاق نظر در مورد محل زندگی
کار ، تحصیل و به نوعی محل زندگی.
بعضی ها تون دلتون می خواهید در امریکا باشید.
یکی دلش می خواهد برود ایران.
یکی می خواهد کار بکند ولی طرف مقابل دنبال کار کردن نیست.
شما دلتان می خواهد همسرتان حتما کار بکند.
همسرانی هستند که دلشان می خواهد زنشان اصلا کار نکند. مطمئن باشید در اینگونه موارد که موضع های مهمی است ، صد در صد با هم توافق دارید و نسبتا این توافق را می توانید نگه دارید.
20) چگونگی ارتباط با دوستان و خانواده
یعنی مطمئن شوید که آن آدم در ارتباطش با عزیزانش، یا عزیزان شما، دوستانش و دوستان شما، یا دوستان مشترکتان، نگاهی ثابت و واحد دارد.
در غیر این صورت شما می توانید مساله و مشکل پیدا کنید و کوتاه کنم صحبت را، از آنجایی که باور من این است که این شناخت و آگاهی کمتر از شش ماه اصلا دست نمی دهد و تا با یک آدم اقلا پانصد ساعت Face to Face
چهره به چهره، که فقط یک سومش می تواند از طریق تلفن باشد که اتفاقا آن هم لازم است، روبرو نشوید به همه اینها نمی توانید دسترسی پیدا کنید.
بنده با کسی که قبل از شش ماه تصمیم به ازدواج می گیرد و کسی که قبل از پانصد ساعت عدد می دهم برای اینکه می خواهید این عدد را نه اینکه درست است اینها غلط مفید است به جای درست بی فایده.
پانصد ساعت وقت احتیاج است تا من و شما به این نتایج برسیم.
بنابراین، بین شش ماه تا هجده ماه باید تکلیف این کارها روشن بشود و اگر هم مشکلات و مسایلی هست باید حل کرد و اگر شک و تردیدی هم دارید بهتر است که از دیگران کمک بگیرید و یادتان باشد در اینگونه موارد برخی از اوقات دو ساعت یا چهار ساعت کار روان درمانی و یک تجزیه و تحلیلی که آیا واقعا مسایل و مشکلاتی دارید یا ندارید و این مسایل و مشکلات می توانند مساله باشند یا نباشند از نظر یک متخصص می تواند به یکباره چراغ سبز یا قرمزی را برای شما روشن کند که خاطرتان آسوده باشد.
اما، با شک و تردید و دو دلی این کار را نکنید و یادتان باشد اگر شب عروسی تان هم متوجه شدید که اشتباه کردید، یک تاکسی بگیرید و بروید. مبادا بمانید.
علتش هم این است که بسیاری از شما همینقدر که با یک مرد و زنی رفتید بیرون و در یک رستورانی شما را دیدند، خیلی هاتون فکر می کنید که دیگر اسمتون روی هم خورده و دیگر چاره ای نیست و آبروی فامیل محترمتان می رود.
قربونتون برم اگر دیدید اشتبار شده برگردید! علتش هم این است که اگر در آغاز متوجه اشتباهتان شدید و ادامه دادید آنوقت با بچه و گرفتاری های دیگر می توانید از پا در بیایید.
بنابراین، در زندگی اصلا گوش به این حرف ندهید که با گذشت زمان اوضاع درست می شود.
اوضاع باید درست بشود و شما آن را همچنان درست نگه دارید.
اوضاع درست نمی شود اگر از آغاز اشکالاتی دارد.
بنابراین، مطمئن باشید که آمادگی را برای ازدواج دارید و یادتان باشد که برای انسان سالم به نظر می رسد که همچنان داشتن زندگی زناشویی و ازدواج احتمالا بهترین است.
در آخر به یاد داشته باشید …
موارد فوق در فاصله زمانی حداقل 500 ساعت در 6 تا 18 ماه و فقط یک سوم آن می تواند تلفنی باشد.
با شک و دودلی ازدواج نکنید.
اگر شب عروسی هم متوجه اشتباه شدید برگردید.
بعضی مواقع با 2 تا 4 ساعت روان درمانی می توان چراغ سبز یا قرمزی را مشخص کند که خیلی کمک میکند.
جمع بندی:
برای یک ازدواج موفق باید ملاک های انتخاب همسر را به درستی بشناسیم و اسیر احساسات و عشق نشویم.
نخستین ملاک برابری در سن و زیبایی است. سعی کنید هیچ گاه دنبال ازدواج نا برابر نروید. همیشه ویژگی های منفی تان را بیست درصد بیشتر از آنچه هست نشان دهید و ویژگی های خوب تان را بیست درصد کمتر از آنچه که هست.
ملاک دوم شباهت ها و تناسب هاست. در اصول کلی و اساسی باید شبیه و مانند همدیگر باشید.
ملاک سوم این است که باید برای هم جذاب باشید. چرا که ظاهر طرف مقابل هیچ گاه عادی نخواهد شد.
ملاک چهارم شباهت خانواده هاست. خانواده ها باید با هم، هم کفو باشند.
ملاک پنجم باید پایگاه اجتماعی شبیه هم داشته باشید. پایگاه اجتماعی معمولا به ثروت شما، درآمد شما و ترکیب اینها مربوط می شود.
ملاک ششم این است که باید جهان بینی تان شبیه همدیگر باشد. تفاوت در دیدگاه های فلسفی را جدی تلقی کنید و به سادگی از کنارش نگذرید.
ملاک هفتم باید باورها و اعتقادات مشابهی داشته باشید. از نظر مذهبی و فرهنگی هم کفو باشید.
ملاک هشتم در هدف و مسیر وحدت داشته باشید. برای رسیدن به یک هدف و از یک مسیر مشخص و واحد گام بردارید.
ملاک نهم توانایی ارضای نیازهای جسمی و روانی همدیگر را داشته باشید.
ملاک دهم به راحتی می توانید با همدیگر صحبت کنید و به دنبال موضوع خاصی نمی گردید.
ملاک یازدهم دانش نزدیکی دارید. بهره ی هوشی طرف مقابل را بسنجید و سعی کنید نهایت اختلاف هوشی تان 15 واحد باشد. چرا که بیشتر از این مشکل ساز خواهد شد.
ملاک دوازدهم اینکه عاقل باشید و در مورد مسائل مختلف استدلال کنید.
ملاک سیزدهم درباره ی نحوه ی به دست آوردن پول و نحوه ی خرج کردن آن وحدت نظر داشته باشید.
ملاک چهاردهم اولویت هایتان در زندگی مشابه باشد. مطمئن باشید که جدول ترجیحاتش مثل شماست.
ملاک پانزدهم راستگویی وصداقت داشه باشید.
ملاک شانزدهم درفرایند تصمیم گیری شباهت داشته باشید؛ اینکه در خانواده چه کسی تصمیم می گیرد و چطور تصمیم می گیرد.
ملاک هفدهم گذشته ی همدیگر را بدانید. منظور این است که از گذشته همدیگر، تا حدی که حس می کنید در آینده مشترک تان تاثیر می گذارد، اطلاع داشته باشید. نه اینکه روابط گذشته تان را هویدا کنید.
ملاک هجدهم درباره ی فرزندان تان اتحاد نظر داشته باشید. اینکه چه تعداد فرزند می خواهید در چه زمانی و نحوه ی تربیت آنها به چه شکل خواهد بود.
ملاک نوزدهم درباره ی محل زندگی اتفاق نظر داشته باشید.
ملاک بیستم درباره ی نحوه ی ارتباط با خانواده و دوستان به توافق برسید.