مقالات روانشناسی

انتظارات بی جا از دیگران

1

انتظارات بی جا از دیگران

گاهی از دیگران توقع داریم برای ما کاری انجام دهند یا با ما رفتار خاصی داشته باشند. در بعضی مواقع این انتظار ما بجا و درست است، ولی در بسیاری از موارد انتظار بی‌جایی داریم و برآورده‌نشدن آن موجب ناامیدی و دلسردی ما می‌شود و روی روابط ما با دیگران تأثیر منفی می‌گذارد. باید بدانیم که نمی‌توانیم همه‌چیز را کنترل کنیم و از دیگران توقع داشته باشیم طبق میل و خواسته ما رفتار کنند. برای داشتن روابط بهتر باید بیاموزیم چه انتظاراتی را نباید از دیگران داشته باشیم.

باید بپذیریم که بعضی انتظارات بی جا از دیگران برای خودمان آسیب زننده خواهند بود. همه ما در زندگی توقعاتی از دیگران داریم که برخی از آن ها به جا و درست و برخی نادرست هستند. این انتظارات هم برای رفتار اطرافیان است و هم در کارهایی که انجام می دهند. اگر توقعات ما از دیگران به هر نحوی برآورده نشوند؛ موجب ناراحتی روحی ما خواهد شد و روی روابط اجتماعی ما تاثیر خواهد گذاشت. در این مقاله قصد داریم درباره این موضوع به طور کامل صحبت کنیم و بدانیم چه مواردی توقع بی جاست و نباید انتظار برآوره شدن آن ها را داشته باشیم. اهمیت این موضوع از آن جهت است که ابتدا صدمه آن به خودمان وارد می شود، در صورتی که فرد مقابل ممکن است متوجه آن نشده باشد. 

1- توقع نداشته باشید دیگران همیشه با حرف‌هایتان موافق باشند

اگر از آن دسته افرادی هستید که انتظار دارید دیگران با هر چیزی که می‌گویید موافق باشند سخت در اشتباهید. بیشترِ مردم افکار و عقاید خودشان را دارند و این انتظار که همیشه با آنچه می‌گویید موافقت کنند انتظاری بی‌جا و غیرواقعی است. می‌توانید با ارائه داده‌ها، نتایج پژوهش‌ها و حقایق برای متقاعدکردن دیگران تلاش کنید، ولی تصور نکنید آنها همیشه با شما موافقت می‌کنند یا «باید» با شما موافقت کنند.

2- وقتی خودتان را گناهکار می‌دانید، انتظار نداشته باشید دیگران قدرتان را بدانند

نمی‌توانید انتظار داشته باشید دیگران با شما مانند فردی ارزشمند رفتار کنند، وقتی خودتان چنین رفتاری با خودتان ندارید. همه ما گاهی مرتکب اشتباه می‌شویم، با مشکلاتی روبه‌رو می‌شویم و افسوس‌ها و حسرت‌هایی داریم؛ ولی نباید خودتان را مشکل اصلی بدانید و سرزنش کنید. شما قدرت و ارادۀ تغییر زندگی‌تان را دارید؛ پس قدر خودتان را بدانید و قدرت‌ها و توانایی‌هایتان را ببینید تا بتوانید از دیگران انتظار داشته باشید که همین برخورد را با شما داشته باشند.

3- وقتی به خودتان احترام نمی‌گذارید، از دیگران انتظار نداشته باشید به شما احترام بگذارند

احترام از درون خود ما شروع می‌شود؛ پس اگر می‌خواهید فرد محترمی باشید، باید ابتدا به خودتان احترام بگذارید؛ یعنی طوری زندگی کنید که نشان‌دهنده احترام به خود و عزت نفس شما باشد. آیا با افراد محترم نیز همان‌طور حرف می‌زنید که با خودتان حرف می‌زنید؟ رفتار شما با خودتان پایه و اساس نحوه برخورد دیگران با شما خواهد بود.

وقتی خودتان نمی‌دانید چه می‌خواهید، از دیگران انتظار نداشته باشید به شما بگویند چه‌کاری انجام دهید
اگر می‌خواهید در زندگی اعتبار داشته باشید و بر اساس قطب‌نمای درونی خودتان مسیرتان را پیدا کنید، نباید از دیگران انتظار داشته باشید به شما بگویند چه می‌خواهید. میل و اشتیاق باید ابتدا در درون خود شما باشد. انفعال را کنار بگذارید و از عقاید و ایده‌هایتان پشتیبانی کنید تا بفهمید چه می‌خواهید و چرا آن را می‌خواهید. هیچ‌کس نمی‌تواند این کار را برای شما انجام دهد.

4- از دیگران توقع نداشته باشید با شما بمانند، وقتی تمایلی به ماندن با شما ندارند

بعضی‌ها وارد زندگی‌تان می‌شوند و می‌مانند، ولی بیشترِ افراد وارد زندگی‌تان می‌شوند و می‌روند. بگذارید کسانی که دیگر نمی‌خواهند با شما باشند از شما جدا شوند و بروند. آنها که با شما می‌مانند کسانی‌اند که در روزهای خوشی و ناخوشی کنارتان هستند و در زندگی‌تان مهم و باارزش‌اند. حتی گاهی نیز کسی کنارتان نیست و باید روی پای خودتان بایستید، که البته تجربه خوشایندی نیست، ولی پایداری و قدرت را به شما می‌آموزد. گاهی یگانه پایان خوش «دل‌کندن» است.

5- از دیگران انتظار نداشته باشید بدانند شما دقیقا به چه فکر می‌کنید

وقتی نمی‌توانید افکارتان را بیان کنید، نباید از دیگران انتظار داشته باشید بفهمند به چه‌چیزی فکر می‌کنید. درک افکار خودتان از توجه به نظر دیگران مهم‌تر است. ابتدا درمورد اینکه به چه‌چیزی فکر می‌کنید، چه حسی دارید و چه می‌خواهید با خودتان صادق باشید. سپس می‌توانید این افکار و احساسات و خواسته‌ها را به دیگران انتقال دهید و بگویید.

6- وقتی خودتان نمی‌توانید راه‌حلی پیدا کنید، از دیگران انتظار نداشته باشید مشکلتان را حل کنند

اشکالی ندارد که ندانیم چطور باید مشکلی را حل کنیم؛ چیزی که اشکال دارد این است که دیگران را برای ناتوانی در حل مشکلمان سرزنش کنیم. وقتی دیگران را سرزنش می‌کنیم و از آنها انتظار داریم مشکلمان را حل کنند، دیگر نمی‌توانیم توانایی‌هایمان را شکل دهیم. وقتی از دیگران انتظار داریم مشکلاتمان را حل کنند، یعنی قدرت و اختیارات خودمان را تسلیم آنها می‌کنیم.

7- وقتی برای خودتان ارزشی قائل نیستید، از دیگران انتظار نداشته باشید به شما ارزش و بها دهند

وقتی برای خودتان ارزشی قائل نباشید و از خودتان دفاع نکنید، به‌شدت خودتان را کوچک و حقیر می‌کنید و این پیام را به دیگران می‌دهید که حتی برای خودتان نیز فرد ارزشمندی نیستید؛ پس با خودتان مانند فردی ارزشمند رفتار کنید تا دیگران نیز همین برخورد را با شما داشته باشند.

8- وقتی نمی‌توانید خودتان را ببخشید، از دیگران انتظار نداشته باشید شما را ببخشند

اگر منتظر بخشش دیگران هستید ولی هنوز خودتان را نبخشیده‌اید، این را بدانید که این بخشش هرگز آن‌گونه که انتظار دارید اتفاق نخواهد افتاد و به شما احساس رضایت درونی نمی‌دهد. یاد بگیرید بخشیدن را از خودتان شروع کنید تا هم دیگران شما را ببخشند و هم شما به‌راحتی دیگران را ببخشید.

9- همیشه از دیگران انتظار تحسین و قدردانی نداشته باشید

ممکن است دیگران شما را تحسین کنند یا نکنند. شما نمی‌توانید به تحسین و تمجید آنها وابسته باشید. اگر برای اینکه دیگران از شما قدردانی کنند و ارزش کارهای شما را بفهمند کارهای خوبی انجام می‌دهید، باید برای ناامید و دلسردشدن آمادگی داشته باشید.
وقتی کاری را برای رسیدن به رضایت درونی انجام دهید، موجب می‌شود حس بهتری پیدا کنید. هر بار که در مسیر درستی گام برمی‌دارید یا احساسی منفی را از بین می‌برید یا به دیگران مهربانی می‌کنید، خودتان را تحسین کنید و به خود تبریک بگویید. مهم نیست که دیگران چه فکری می‌کنند. چیزی که اهمیت دارد این است که خودتان درمورد خودتان چه فکری می‌کنید. با خود حرف بزنید و از حرف‌های دلگرم‌کننده‌ و انرژی‌بخش استفاده کنید. این کار باعث می‌شود نزد خودتان اعتبار بیشتری به دست بیاورید.

10- از دیگران انتظار نداشته باشید به شما انگیزه بدهند

هیچ‌کس نمی‌تواند همیشه شما را تشویق کند. گاهی وقتی حال بدی دارید و غمگین هستید، یک دوست می‌تواند حالتان را بهتر کند؛ ولی نمی‌تواند شما را وادار کند از زندگی لذت ببرید. خود شما هستید که باید اهدافی را برای خود تعیین کنید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید؛ پس، از دیگران انتظار نداشته باشید این کار را برای شما انجام دهند.

اهدافی که تعیین می‌کنید حتما نباید بسیار چشمگیر و خاص باشند، ولی باید شما را به جلو و به‌سمت چیزی هدایت کنند که برایتان ارزشمند است. اینکه بنشینید و منتظر باشید انگیزه خودش به سراغتان بیاید کاری عبث و بیهوده است. به‌دنبال چیزی باشید که موجب می‌شود از جایتان بلند شوید و به خودتان تکانی بدهید. در خودتان انگیزه و اشتیاق ایجاد کنید و ذهنتان را درگیر چیزی غیر از خودتان کنید.

11- از دیگران انتظار نداشته باشید شما را کاملا درک کنند

هیچ‌کس مانند شما تربیت نشده، جای شما نبوده و به‌جای شما زندگی نکرده است. تجربه‌هایی که نگرش فعلی‌تان درمورد زندگی را شکل داده‌اند با تجربه‌های هر فرد دیگری که روی زمین زندگی می‌کند کاملا متفاوت است؛ بنابراین از کسی انتظار نداشته باشید شما را کاملا درک کند. بعضی‌ها می‌توانند ارتباط نزدیکی برقرار کنند و بعضی دیگر حتی نمی‌توانند بفهمند درمورد چه‌چیزی حرف می‌زنید.

دیگران می‌توانند برای مدتی عامل شادی‌مان را برجسته‌تر و پررنگ‌تر کنند، ولی اگر خودمان به دیدن نوری که به زندگی روزمره‌مان می‌تابد تمایلی نداشته باشیم، دیگران نمی‌توانند ما را وادار کنند آن را ببینیم. شادی از دیدن چیزهای خوبی که در زندگی ما هستند سرچشمه می‌گیرد، چه کوچک باشند و چه بزرگ.

مردی در سلولی تنگ و کوچک با کف بتونی و تختی فلزی زندانی بود. هر روز صبح از پنجره کوچکی در بالای دیوار سلول پرتو باریکی از نور آفتاب می‌تابید. او با اشتیاق منتظر تابیدن آن نور بود و برای وجود آن شکرگزار بود. یک روز سرد پاییزی، در حالی که روی زمین مرطوب از سرما به خود می‌لرزید، با وزش باد، برگ قرمز روشنی وارد سلول او شد و مقابل او روی زمین افتاد. او با دقت آن را برداشت و پنهان کرد، زیرا می‌دانست کسانی که او را اسیر کرده‌اند حتی آن شادی کوچک را نیز از او خواهند گرفت.

هر روز او برگ را بیرون می‌آورد و نگاهی به آن می‌انداخت. با گذشت زمان رنگ برگ تغییر کرد و به رنگ قهوه‌ای درآمد، ولی هنوز هم تنها رنگ موجود در دنیای آن مرد بود. سپس روزی تکه‌ای نخ آبی روشن را در گوشه‌ای زیر تختش پیدا کرد و آن را نیز پنهان کرد. این سه لذت، یعنی پرتوی از نور آفتاب صبحگاهی و برگی خشک و تکه‌ای نخ، به او کمک کردند که سه سال سلامت عقل خود را حفظ کند و در نهایت نیز او فرار کرد و به آزادی رسید.

این ماجرا به ما نشان می‌دهد که در میان انبوهی از شادی‌ها زندگی می‌کنیم، البته اگر تمایل داشته باشیم آنها را ببینیم.

12- همیشه از رفتارهای دیگران برداشتی منفی نداشته باشید و تصور نکنید مدام شما را قضاوت می‌کنند

اگر با بازخوردهای منفی بزرگ شده باشیم، همیشه وقتی کسی نظرش را می‌گوید در پسِ کلمات او دنبال معنای پنهانی می‌گردیم. معتقدیم همه افکار پنهانی دارند و هر کاری که دیگران انجام می‌دهند مشکوک است؛ مثلا اگر کسی با لبخند به ما نگاه می‌کند، از خودمان می‌پرسیم آیا سبزیِ غذا لای دندان‌هایمان مانده است، در حالی که شاید او به این فکر می‌کند که چه مدل موی زیبایی داریم یا اگر از کسی تعریف‌وتمجیدی می‌شنویم، فکر می‌کنیم از ما چیزی می‌خواهد. ما اگر دنبال بازخورد منفی باشیم، بی‌شک آن را همه‌جا خواهیم یافت.

اپرا وینفری آزمایشی انجام داد که در آن، روی چهره زنان زیبا زخم‌هایی ساختگی ایجاد کردند و این زنان در خیابانی در شهر قدم زدند تا واکنش مردم نسبت به خود را ببینند. سپس، بدون اطلاع زنان و در بررسی و کنترل نهاییِ آرایش و گریم صورت آنها، جای زخم‌ها برداشته شد. این زنان با چهره زیبای همیشگی خود بیرون رفتند، ولی پس از بازگشت گفتند وقتی در خیابان راه می‌رفتند مردم با حالت بدی به آنها نگاه می‌کردند، آنها را مسخره می‌کردند و به آنها اشاره می‌کردند. آنها تجربه‌شان را بر اساس آنچه از دیگران انتظار داشتند تفسیر کردند و تفسیر آنها کاملا اشتباه بود.
از دیگران انتظار نداشته باشید سبب شادی و لذت شما از زندگی شوند

این صفحه را به اشتراک بگذارید.
نظرات کاربران