مفهوم تیپ مستقیما از مفهوم یرسونا یعنی ماسک مشتق میشود. در تئاتر قدیم ، تعداد محدودی نقش وجود داشت، هر نقش از روی ماسک قابل شناسایی بود و هر ماسک رفتار خاصی ایجاب میکرد و در حقیقت نمونهای از آن بود. بنابراین ، میتوان گفت که تیپ یعنی مجموعه شیوههای واکنش یا مجموعه ساخت شخصیت هدف از تشخیص تیپهای شخصیتی یا طبقهبندی انواع مختلف شخصیتها این است که ویژگیهای جسمی و روانی انسانها ، مخصوصا رابطه آنها ، مورد مطالعه قرار گیرد.
نقطه شروع این طبقهبندیها در بعضی موارد بر مشاهده افراد بیمار ، مثل طبقهبندی کرچهر و در برخی موارد دیگر بر مشاهده افراد سالم مثل طبقهبندی شلدن استوار است. در طبقهبندی افراد ، بر اساس مشاهده بیماران فرض بر این است که بیماری ، شخصیت را از حالت طبیعی منحرف میکند و امکان انجام دادن مشاهدات متعدد و متفاوتی را فراهم میآورد. تا به حال طبقهبندیهای متعددی از شخصیت به عمل آمده است که به چند مورد از آنها اشاره میکنیم.
کرچهر ، اساس طبقهبندی خود را بر مشاهده موارد بیماری بنا نهاده است. او انسانها را در مجموع به سه طبقه اصلی و به ترتیب زیر تقسیم میکند:
افرادی که در این طبقه جای میگیرند، از نظر جسمی چاق هستند و قد آنها کوتاه است و سینه و شکمشان نسبت به سایر قسمتهای بدن رشد بیشتری دارد. صورت آنها پهن است، گردن آنها کوتاه و کلفت و پوست بدنشان تمایل به سرخی دارد. از نظر خلق ، خوش برخورد ، خوش گذران ، شوخ طبع و خوش خوراک هستند، به همه چیز با نظر خوش بینانه نگاه میکنند و ظاهر و باطن یکسانی دارند.
زود به دیگران دل میبندند و زود هم از آنها دل میکنند. این افراد در مجموع برون گرا هستند و در مسائل عقلی و منطقی زیاد عمق ندارند. از نظر جسمی استعداد چاقی دارند، از نظر منش ، ادواری هستند، یعنی خلق آنها بطور متناوب تغییر میکند و از نظر بیماری آمادگی ابتلا به سایکومانیک – دیرسیور را دارند.
این گروه افراد اندامی دراز و باریک دارند، رشد بدنشان ، برخلاف تیپ پیک نیک عمودی است. قفسه سینه آنها باریک و مسطح است. استخوانهای آنها برجسته ، دندهها از زیر پوست نمایان با شکم فرو رفته ، صورت لاغر و دست و پایشان دراز است. از نظر خلق ، دیرجوش ، گوشهگیر و خیالباف هستند، کنایهآمیز و نیشدار سخن میگویند.
به عالم خارج کمتر توجه میکنند. بیشتر در خود فرو میروند و به درونگرایی تمایل دارند. این افراد خیلی دیر با دیگران دوست میشوند و در عوض خیلی دیر هم دوستیهای خود را بهم میزنند. افراد کینهتوز و بدبین هستند. از نظر فعالیتهای علمی نیروی قوی و ادراکی عمیق دارند. بیش از اندازه حساساند و آمادگی مبتلا شدن به اسکیزوفرنی را دارند.
این طبقه از انسانها ، از نظر جسم ، استخوان بندی بسیار محکم و عضلات بسیار نیرومند دارند، سینه آنها پهن و قد آنها نسبتا بلند است. از نظر خلق ، به فعالیتهای بدنی ، ورزش ، کوه نوردی ، شرکت در مسابقات ورزشی و مخصوصا موفقیت در آنها علاقه زیادی دارند. این افراد از خطر نمیترسند، پرخاشگر ، زورگو و ریاست طلب هستند، برخلاف تیپ لپتوزوم در مقابل مسائل مختلف حساسیت زیادی نشان نمیدهند، کمتر شوخی میکنند و سعی میکنند بیشتر جدی باشند، آمادگی مبتلا شدن به بیماری صرع را دارند.
طبقهبندی شلدن ، از مشاهده افراد طبیعی بوجود آمده و بر فرضیه جنینشناسی استوار است. این طبقهبندی در شکل ظاهری بدن سه بعد تشخیص میدهد که از رشد سه لایه جنین یعنی اندودرم ، مزودرم و اکتودرم ، پدید میآیند. اولین اقدام شلدن این بود که از صدها جوان برهنه در سه حالت مختلف (جلو ، عقب و پهلو) عکس گرفت. هزاران عکس بدست آمده را چند بار طبقهبندی کرد و آخرالامر به این نتیجه رسید که ناحیه شکم ، اعضای درونی (معده ، قلب ، ششها، در بعضی از آنها کوچک و در بعضی دیگر بزرگ است. بقیه افراد بین این دو حد افراط و تفریط قرار دارند. چون این ناحیه از بدن از رشد لایه آندودرم جنین بوجود میآید، این تیپ افراد را اندومورف نامید.
از لحاظ عضلانی بودن و استحکام استخوانها نیز شلدن تفاوتهایی بین افراد دید. او متوجه شد که از این نظر نیز میتواند افراد را طبقهبندی کند. بدین ترتیب که در یک طرف کسانی را قرار دهد که کاملا عضلانی هستند در طرف دیگر کسانی را جای دهد که عضلات بسیار ضعیفی دارند و بقیه را بین دو حد توزیع کند. چون عضلات از رشد لایه مزودرم جنین بوجود می آیند، این تیپ افراد مزومورف نامیده شدند. از لحاظ ساختمان اعصاب نیز بین آزمودنیها تفاوتهای فاحشی دیده شد. افراد این گروه نیز میتوانستند روی یک مقیاس قرار گیرند. چون اعصاب از رشد لایه اکتودرم جنین بوجود میآید، شلدن این گروه افراد را اکتومورف نامید.
با کمی دقت معلوم میشود که طبقهبندی کرچهر با طبقهبندی شلدن مطابقت کامل دارد. آندومورف با پیک نیک ، مزومورف با آتلتیک و اکتومورف با لپتوزم یا استنیک شلدن هر یک از ویژگیها را به عنوان یک صفت در نظر گرفت و به آن بر حسب درجه شدت ، بین 1 تا 7 نمره داد. بنابراین در طبقهبندی شلدن ، شکل ظاهری هر فرد به کمک یک عدد سه رقمی نشان داده است.
رقم سمت راست وضعیت او را از نظر آندومورفی ، رقم وسط وضعیت او را از نظر مزومورفی و بالاخره رقم سمت راست ، شکل ظاهری او را از نظر اکتومورفی نشان میدهد. مثلا اگر به کسی نمره 426 داده شود مفهومش این خواهد بود که از نظر آندومورفی در حد متوسط ، از نظر مزومورفی و از نظر اکتودرمی قوی است.
اقدام دوم شلدن این بود که در مورد ویژگیهای روانی و صفت شخصیتی افرادی که آنها را از نظر شکل ظاهری بدن طبقهبندی کرده بودند، به تحقیق پرداخت. برای این کار ابتدا صدها عبارت را ، که برای توصیف شخصیت به کار میرفت، جمع آوری کرد. از میان صفات جمع آوری شده، شصت صفت را انتخاب کرد و به افراد مورد مطالعه خود (دانشجویان دانشگاهها) از نظر این شصت صفت ، نمره داد.
بررسی آماری نمرات به دست آمده نشان داد که این شصت صفت در سه گروه ، طبقهبندی میشوند (در هر گروه بیست صفت). گروه اول را ویسرتونی نامید، زیرا همه بیست صفتی که زیر این عنوان قرار داشتندt به نوعی با خوشخوری ، خوش زیستی ، لذت طلبی و شادکامی ارتباط داشتند. گروه دوم صفات سوماتوتوتی نامیده شد، زیرا این صفات به فعالیت بدنی ، حرکات ، رقابت ، پرخاشگری ابراز شخصیت و فعالیت مربوط میشد و بالاخره ، گروه سوم صفات ، سر برو تونی نام گرفت. زیرا صفاتی که در این گروه جای میگرفتند به نحوی با تفکر ، درونگرایی ، انزوا طلبی ، حساسیت زیاد ، خودخوری و نگرانی ارتباط پیدا میکردند.
شلدن در این خصوص نیز به آزمودنیهای خود نمره داد. به این ترتیب که اگر صفتی در یک آزمودنی به حداکثر خود میرسید، به او نمره 7 میداد. مثلا اگر فردی 711 میگرفت، مفهومش این بود که از نظر وسیرتونی (خوش زیستی) بسیار خوب و از نظر سوماتوتونی (علاقهمندی به فعالیتهای بدنی) و سر بروتونی (متفکر و حساس بودن) ضعیف است.
سومین و آخرین کار شلدن این بود که دریابد آیا بین تن و روان ، یعنی بین ویژگیهای جسمی و ویژگیهای روانی همبستگی وجود دارد؟ به عبارت دیگر آیا میتوان از روی شکل ظاهری افراد رفتار آنها را پیشبینی کرد؟ برای بررسی این مسئله شلدن ، به کمک همکاران خود ، به گروهی از دانشجویان هم از نظر ویژگیهای جسمی و هم از نظر ویژگیهای روانی ، به صورتی که در بالا گفتیم ، نمره داد و همبستگیهای موجود بین نمرات را محاسبه کرد و معلوم شد که:
بین آندومومورفی و وسیرتونی ، بین مزومورفی و سوماتوتونی بین اکتومورفی و سربروتونی همبستگی بالا وجود دارد. بنابراین ، میتوان نتیجه گرفت که افراد آندومورف یعنی کسانی که در آنها ناحیه شکم و اعضای داخلی آن رشد بیشتری دارد، از نظر خلق افرادی هستند که از خوش خوری ، خوش زیستی ، لذت طلبی و شادکامی پیروی میکنند.
افراد مزومورف یعنی کسانی که عضلانی و درشت استخوان هستند، به فعالیتهای بدنی ، تحرک ، پرخاشگری رقابت و ریاست علاقه زیادی دارند.
افراد اکتومورف ، یعنی آنهایی که لاغر اندام هستند و ساختمان عصبی قوی دارند، به انزوا طلبی ، درون گرایی حساسیت زیاد ، خودخوری و تفکر تمایل نشان میدهند.