اساسیترین عامل برای ایجاد موقعیت مطلوب در تحقق هدفهای آموزشی ، معلم است. اوست که میتواند حتی نقص کتابهای درسی و کمبود امکانات آموزشی را جبران کند یا برعکس ، بهترین موقعیت و موضوع تدریس را با عدم توانایی در ایجاد ارتباط عاطفی مطلوب به محیطی غیر فعال و غیر جذاب تبدیل کند. در فرایند تدریس ، تنها تجارب و دیدگاههای علمی معلم نیست که موثر واقع میشود، بلکه کل شخصیت اوست که در ایجاد شرایط یادگیری و تغییر و تحول شاگرد تاثیر میگذارد.
دیدگاه معلم و فلسفهای که به آن اعتقاد دارد، در چگونگی کار او تاثیر شدیدی میگذارد، بطوری که او را از حالت شخصیتی که فقط در تدریس مهارت دارد خارج میکند و به صورت انسان اندیشمندی در میآورد که مسئولیت تربیت انسانها را بر عهده دارد. بر شمردن ویژگیهای معلم کار چندان آسانی نیست. زیرا جوامع مختلف با فلسفهها و نگرشهای مختلف ، انتظارات متفاوتی از معلم دارند. ولی میتوان کم و بیش به مشترکاتی که معلمان در همه جا لازم است داشته باشند، اشاره کرد.
*معلم شاگرد نگر (شاگرد نگر فردی - شاگرد نگر جمعی )
*معلم درس نگر ( علمی و فلسفی)
این گروه از معلمان ، شاگردان را هسته مرکزی فعالیت خود قرار میدهند. آنان را محور اصلی فعالیتهای آموزشی میدانند. آنان فعالیت و رشد همه جانبه شاگردان را در نظر میگیرند و مواد درسی و انتقال دانش را برای پرورش آنها به کار میبرند. این گروه به طور کلی ، به پرورش استعداد شاگردان شوق فراوان دارند. البته نباید تصور کرد که معلمان دیگر هیچ توجهی به شاگردان ندارند.
بلکه میتوان گفت که این دسته از معلمان بیشتر از دیگران ، شاگردان را در نظر میگیرند و رفتارشان نسبت به شاگردان به گونهای است که توجه هر مشاهده کنندهای را در نخستین برخورد به خود جلب میکنند. گروه شاگرد نگر را میتوان به دو دسته کوچکتر در شاگرد نگر فردی و شاگرد نگر جمعی تقسیم کرد.
شاگرد نگر فردی به ویژگیهای فردی شاگردان ، بیشتر توجه دارد و یکایک آنان را شناسایی و با هر کدام مطابق خصوصیات فردیاش رفتار میکند.در حالیکه شاگرد نگر جمعی بیشتر به جمع شاگردان و پرورش جمعی آنها توجه دارد. این گروه از معلمان با استفاده از روانشناسی پرورشی و روانشناسی نوجوانی در جهت تربیت و پیشرفت کلی همه شاگردان تلاش میکنند. رفتار این معلمان نسبت به رفتار معلمان شاگردنگر فردی رسمیتر است. این دسته از معلمان چندان به عواطف و در خواستهای شاگردان توجه ندارند.
معلمان درس نگر بیشتر به درس اهمیت میدهند تا پرورش شاگرد. تمام کوشش آنها بر این است که به هر طریقی که شد، درس را به شاگرد انتقال دهند. گروه درسنگر ، به شاگردان و تفاوتهای فردی آنها توجه ندارند، یا آن را چندان مهم تلقی نمیکنند. به نظر این گروه شاگردان موظفند که درس را بطور کامل یاد بگیرند و به معلم پس دهند.
به اعتقاد افراد این گروه ، حقایق علمی شاگردان را برای زندگی اجتماعی آماده میسازند و به همین دلیل ، کسب دانش در درجه اول اهمیت قرار دارد. گروه درس نگر را نیز میتوان به دو گروه کوچکتر درس نگر علمی و درس نگر فلسفی تقسیم کرد.
گروه درس نگر علمی بیشتر به رشتههای علمی علاقهمند هستند و میکوشند تا از این نظر دانش خود را رور بروز گسترش دهند. با آنکه مطالب درسی آنها گیرایی درسهای فلسفی و اجتماعی را ندارند، به سبب اطلاعات وسیعی که در رشتههای علمی دارند، میتوانند شاگردان را به سوی خود جلب کنند. تاثیری که معلمان درس نگر علمی در شاگردان میگذارند، ناشی از شخصیت آنان نیست، بلکه زاده وسعت اطلاعات آنهاست.
چنین تاثیری معمولا تعلیمی است نه تربیتی ، ولی بطور غیر مستقیم شاهد تاثیر تربیتی هم هستیم. اگر چه علاقه این گروه از معلمان بیشتر به رشتههای علمی و مواد درسی است تا شاگردان ، دلبستگی آنها به علم باعث میشود که گاهی شاگردان با علاقه فراوان در کلاس درسشان حاضر شوند.
گروه درس نگر فلسفی با اینکه به درس بیشتر از شاگردان توجه دارند، اما چون اغلب به مسائل کلی و اجتماعی میپردازند، کلاسشان گیرا میباشد. شاگردان نسبت به این معلمان گرایش بیشتری دارند. این گروه با شخصیت بارزی که دارند، به عنوان سرمشق و انسان آرمانی مورد توجه شاگردان واقع میشوند.
چنین معلمانی به فردیت شاگردان توجه نمیکنند و به روش تدریس هم اعتنایی ندارند، اما به علت آرمانگرایی خاص و شخصیت بارز و نافذی که دارند، شاگردان جذب آنها میشوند. و گاه تمام رفتار و عقاید معلمان خود را مو به مو اجرا میکنند و هیچ گونه ابتکار و نوآوری از خود نشان نمیدهند.
معلم هر اندازه دارای رفتار انسانی مطلوبی باشد، ولی از نظر علمی ضعیف و ناتوان تلقی شود، مورد قبول شاگردان واقع نخواهد شد. شخصیت متعادل همراه با تسلط علمی معلم ، او را از نظر شاگردان با ارزش و اعتبار میسازد. معلمی از نظر علمی قوی است که به روشهای ارائه محتوا و چگونگی برقراری ارتباط، آگاه و بر آنها مسلط باشد.
روش تدریس باید متناسب با اصول و پرورش و خصوصیات شاگردان انتخاب شود. زیرا وظیفه اصلی معلم فقط درس دادن و پس گرفتن درس نیست، بلکه مهمترین وظیفه او همکاری و راهنمایی یکایک شاگردان برای رسیدن به هدفهای مطلوب تعلیم و تربیت است.
تسلط بر محتوای درس ، از ویژگیهای معلم است، با وجود اینکه دامنه علوم حتی در یک رشته خاص بسیار وسیع و گسترده شده است و کمتر کسی میتواند به همه آنها دست یابد، لازم است که معلم حداقل بر مطالبی که تدریس میکند، مسلط باشد. آموزش و پرورش هر جامعه با توجه به تاریخ و فرهنگ آن جامعه شکل خاصی به خود میگیرد.
معلم آگاه و مسلط باید با تاکید بر آن فرهنگ خاص و با توجه به شرایط تاریخی جامعه کوشش کند تا شاگردان را به ارزشهای والای جامعه پیشرفته و انسانی آشنا کند.
معلم علاوه بر داشتن محتوای غنی علمی ، باید از فنون و مهارتهای آموزشی آگاه باشد. او باید هدفهای آموزش و پرورش را بشناسد و با این شناخت به فعالیتهای آموزش خود جهت بدهد.
معلم ، باید علاوه برداشتن محتوای غنی علمی و آشنایی با روشهای تدریس ، با برنامهریزی طراحی آموزشی آشنا باشد.
معلم باید در زندگی اجتماعی نیز راهنمای شاگردان باشد. راهنمایی معلمان سبب میشود که زندگی واقعی در نظر شاگردان معنی پیدا کند.
معلم چه شاگرد نگر باشد چه درس نگر ، ممکن است در رفتار خود با شاگردان رفاقتطلب یا اقتدارطلب باشد. اما در حالت کلی باید میانهروی را نیز مدنظر داشته باشد تا دچار مشکل نشود.
عوامل موثر بر تدریس و از جمله عامل شخصیت رفتاری و علمی معلم از مباحث بسیار مهم در علوم تربیتی و روانشناسی ، مهارتهای آموزشی ، فنون تدریس و حتی علوم اجتماعی و... میباشد.
آشنایی با ویژگیهای شخصیتی معلمان ، برای کلیه دستاندرکاران تعلیم و تربیت و دانشجویان که میخواهند در آینده به شغل شریف معلمی اشتغال ورزند، بسیار مفید خواهد بود. زیرا باعث میشود که آنان در درجه اول ، خود را از دریچه چشم دیگران ببینند و ارزیابی کنند و پس از شناسایی خود بکوشند تا خود را اصلاح کنند و هر روز گامی به جلو بروند و از این واقعیت غافل نباشند که شخصیت معلم همانند شخصیت شاگردان به مرور زمان کامل خواهد شد.