مقالات روانشناسی

روانشناسی خرافات

1

روانشناسی خرافات

کلمه خرافات همواره با زمینه سیاسی و اجتماعی هر کشور پیوند دارد به همین جهت ارائه تعریف دقیق از آن به سختی امکان پذیر است. خرافه را هر نوع عقیده نامعقول و بی اساس تعریف کرده اند. حقوق دانان نیز برای تمایز قایل شدن بین خرافات از دیگر باورها به مفهوم انسان معقول متوسل می شوند و بر این اساس خرافه چنین تعریف می کنند: هر عقیده و عملی که آدمهای معقول و تحصیل کرده آن را خرافی می شناسند.

استعمال لفظ خرافه نسبی است و به زمان و مکان بستگی دارد. چنان که اروپایی قرون وسطی غرق در عقایدی بود که امروز خرافی شناخته می شوند. دنیای آن زمان پر بود از جادوگران ، دیوها و پری ها. پزشکی آنان با جادو آمیخته بود و معجزه برای آنان یک پدیده روزمره بود. در مقابل ، برخی عقاید که آن زمان خرافات شناخته می شد، مثلا زمان آبستن باید خود را در معرض محرکات خوشایند قرار دهند تا فرزند تندرست داشته باشند.
انواع خرافات
یکسری از خرافت بخشی از نظام باورهای مشترک اجتماعی هستند مثل باور به خوش شانسی یا بدشانسی ، فال زدن و...

طبقه دیگر از خرافات ، تجربه های غیبی مانند ادراک فراحسی و اعتقاد به نیرو و توانایی ذهن در حرکت دادن اشیا می باشد.

نوع دیگر خرافات شخصی است و آن باورها و رسومی است که یک فرد شخصا و برای خود ابداع کرده و بر این باور است که برای موفقیت در کارها یا پیشگیری از یک خطر به یکسری اعمال دست بزند. مثلا به هنگام نوشتن باید با قلم معینی شروع کند و یا وسایل میز به طرز خاصی آرایش یابند.
منشا و علت ایجاد خرافات
اگر خرافات حاصل اشتباه در ادراک ، حافظه یا قضاوت باشد اصلاح آنها باید کار ساده ای باشد. یا اگر خرافات ناشی از فشارهای اجتماعی باشد باید از بین رفتن این فشارها ، خرافات نیز از بین بردند اما واقعیت این است که مردم به سختی دست از افکار خرافی برمی دارند و سرسختانه به آنها چسبیده اند به همین جهت احتمال می رود خرافات ، ریشه در درون شخصیت افراد داشته باشد.

اسپینوزا درباره خرافات و عدم قطعیت می نویسد: اگر آدمیان قواعد مشخصی برای اداره امور زندگی خود در اختیار داشتند و یا بخت همیشه با آنها یار بود، هرگز به خرافات روی نمی آوررند. اما چون اغلب به مشکلات برمی خورند که قواعد موجود پاسخگوی آنها نیست، بین ترس و امید سرگردان شده و سخت زود باور می شوند.
سیر تحولی و رشد
با توجه به مطالب بالا ، لازم می آید که پژوهشهای نظامداری در این باره انجام گیرد. مثلا آیا روز سیزدهم ماه واقعا روز نحسی است یا نه؟ به این منظور می توان مثلا تعداد تصادفهایی را که در این روز بخصوص در مقایسه با روزهای دیگر اتفاق می افتد بررسی کرد و اگر تعداد آنها در این روز نسبت به روزهای دیگر بیشتر بود، نتیجه گرفت که این عقیده صحیح است.

اما باید به این واقعیت مهم توجه کرد که باورها و عقاید ، فقط چیزهایی نیستند که درون سر قرار داشته باشند، بلکه آنها بر رفتار ما تاثیر می گذارند. مثلا اگر مردم ایمان راسخ داشته باشند که سیزدهم ماه ، روز نحسی است همین اعتقاد ، در رفتار آنها تاثیر گذاشته و آنها را در آن روز بخصوص ، حساس تر ، مضطرب تر و مرددتر ساخته و احتمال تصادفات در تمام این شرایط بالاتر می رود.
چشم انداز آینده بحث
شواهد در حاضر حاکی از آن است که وقتی امکان کنترل محیط کمتر می شود گرایش مردم به خرافات بیشتر می شود. وقتی افراد احساس می کنند که نمی توانند برای شرایط زندگی خود که از آن راضی نیستند کاری یا تغییری انجام دهند به افکار و عقاید خرافی متوسل می شوند. تحقیقات نشان می دهند که انواع رفتارهای خرافی در طبقه پایین اجتماع ، افراد دارای سطح هوشی و تحصیلاتی پایین و آنهایی که در محیط خانوادگی خود دارای والدین مستبد و انظباط خشن هستند، بیشتر دیده می شود. راه حل نهایی که اغلب برای مبارزه با رفتارهای خرافی پیشنهاد می شود آموزش و پرورش مردم است.

این صفحه را به اشتراک بگذارید.
نظرات کاربران