علیرغم پیشرفت های زیادی که در پزشکی به دست آمده است و شواهد علمی فراوانی که نشان دهنده ی تغییرات بیو شیمیایی بدن در هنگام بروز افسردگی است، برخی از مردم هنوز باورهای نادرستی در مورد این بیماری دارند. برای نمونه گروهی آن را نشانه ضعف شخصیت می دانندو ا ن امر بازدارنده مراجعه مبتلایان به افسردگی به مراکز درمانی، روانپزشکان و روانشناسان و اقدام برای درمان آن گردیده است.
باید دانست که در اختلال افسردگی برخی از افراد بدون دلیل خاصی نسبت به آنها علاقمند بوده اند و یا اعضای خانواده ، احساس خصومت و دشمنی کنند. این امر در آنان احساس گناه پدید می آورد و خود آنان نمی توانند دلیل این تغییرات را در خود باز گو کنند.
بسیاری از کسانی که از افسردگی رنج می برند، نیاز به درمان دارویی دارند. بسیار مهم است که درمان هرچه زودتر آغاز شود. اگر درمان با تاخیر شروع شود، خطر خود کشی بالا می رود.
در اینجا سخنان مردی را که در ماههای گذشته یک دوره ی افسردگی را پشت سر گذاشته نقل می شود. وی در باره ی بیماریش می گوید: " من به جهنم رفتم و برگشتم."
نگاهی به گذشته زندگی آقای "الف" نشان می دهد که چند سال پیش در یک گروه هنری مشغول به کار بوده است؛ وضع خوبی داشته است و مسافرتهای زیادی به کشور های مختلف نموده است. در این روزها خود را بسیار خوشبخت می دانسته و آرزو های خود را برآورده احساس می کرده است.
اما یکباره وضع تغییر می کند. کلیه کسانی که با این گروه هنری قرار داشتند، قراردادهای خود لغو می کنند. گروه بیکار شده و اعضای آن هریک به سویی رفته و به کار دیگری مشغول می شوند. آقای " الف " نیز برای گذران زندگی ناگزیر به رانندگی روی می آورد و پس از چندی نخستین نشانه های افسردگی در او بروز می کند. وی می گوید:
" در آن روز ها به شدت احساس خشم و عصبانیت داشتم. به دلایل جزئی و کم اهمییت با دیگران درگیر می شدم. احساس می کردم که دارم خرد می شوم و می شکنم... فکر می کردم که دارم می میرم. دوستان و بستگانم زودتر از من به ناراحتی ام پی بردند. بعضی از دوستانم مرا ترک کردند.سرانجام روزی با اورژانس تماس گرفتم و تقاضای کمک کردم. کارکنان اورژانس به کمک من آمدند و تا زمانی که به آنها اطمینان دادم که حالم بهتر شده کنار من ماندند و تا . اما وقتی که آنها رفتند و دوباره تنها ماندم، همان احساس جانکاه و فلج کننده به سراغم آمد. این بار کوشیدم به پدر و مادرم روی آورم...
حتی هنگامی که افراد افسرده به دلایلی به روانپزشک مراجعه می کنند، افسردگی آنها تشخیص داده نمی شود؛ زیرا در پس نشانه هایی چون سردرد، ناراحتی معده و درد های پراکنده بدنی پنهان می شود.
دلیل دیگر این امر آن است که برخی از مردم متاسفانه هنوز باور ندارند که بیماری های روانی را می توان درمان کرد. از این رو برای درمان کسانی که مبتلا به اختلال های رفتاری هستند، اقدامی نمی کنند و بی جهت بیمار و خانواده وی را رنج می دهند. در حالیکه کمک به چنین افرادی در مراجعه به مراکز در مانی مناسب و بهره گیری از خدمات روانپزشکی و روانشناسی، نقشی مهم در بهبود حال ایشان دارد.
بسیاری از افراد مبتلا به افسردگی و نه لزوما همه آنها می توانند به کمک دارو بهتر شوند و یا به کلی درمان شوند.
رایج ترین شیوه درمانی اختلال های افسردگی در کشور ما دارو درمانی است.گرجه شیوه های رفتاری –شناختی نیز در سالهای اخیر چه به شکل مستقل و چه به همراه با دارو درمانی به کار گرفته می شود. اما دارو درمانی بیش از سایر شیوه ها به کار برده می شود. این دارو ها حتی در مراکز مراقبت های بهداشتی اولیه نیز یافت می شوند و یا می توان آنها را از داروخانه خریداری نمود. این داروها به شکل قرص، شربت یا آمپول در دسترس هستند.
متاسفانه هنوز دیده می شود که برخی از مردم مبتلا به اختلال های خلقی مصرف دارو های تجویز شده را تنها پس از چند روز، بدون آنکه با پزشک درمانگر خویش مشورت کنند، قطع می کنند. قطع زود هنگام دارو ممکن است بدتر شدن حال بیمار مبتلا به افسردگی را در پی داشته باشد. هرگاه که این اتفاق رخ دهد، بهبود حال بیمار به کمک دارو دشوارتر خواهد شد و میزان تاثیر دارو ها کاهش خواهد یافت.
برخی از بیماران افسرده نیاز به کسب اطلاعاتی در باره ماهیت بیماری و اطمینان از بهتر شدن حالشان دارند. آنها نیاز به کسی دارند که به مشکلات آنها گوش فرا دهند، آنها را بفهمد و در سازگاری با فشارهای روانشناختی پدید آمده یاری دهد. در این زمینه خانواذه ها دوستان و اطرافیان می توانند کمک زیادی به فرد افسرده بنمایند
درگیر نمودن فرد با فعالیت های معنی دار زندگی، در پیش گرفتن مشغولیت های سودمندی که پیش از افسردگی موجب سرگرمی و خشنودی آنها می شده اند، نقش موثری در منحرف کردن فکر و توجه فرد از مشکل خود و کاهش افسردگی وی دارد.
هنگامی که فرد افسرده است دوست نداردکه با مطرح کردن موضوعات کم اهمیت احساسات او را جریحه دار کنیم. به یاد داشته باشیم که بایدکمک و یاور او باشیم و به جای خود مان بر احساسات وی متمرکز شویم. از سوی دیگرباید دانست که بردباری افراد در رویارویی با غم و اندوه به یک اندازه نیست. بنابراین نباید انتظار داشت که همه در تحمل غم و ناراحتی مانند ما واکنش نشان دهند.
سخن گفتن فرد داغدیده و افسرده در باره ی احساسات و خاطرات خود و گریه کردن به وی کمک می کند تا در راستای بهبود حال خویش گام بردارد.
هر اندازه گرایش بیشتری برای شنیدن صحبت های وی نشان دهیم از نظر درمانی سودمند تر است . تنها گوش فرا دهیم ، احساساتش را بپذیریم و او را درک کنیم.
با وجود این برخی افراد در شرایط غم و اندوه دوست ندارند با کسی صحبت کنند، باید به این جنبه ی مهم نیز توجه داشت.
باید صادق و واقع بین بود. بسیاری از مردم در زمینه ی صحبت کردن با افرادی که دچار بیماری های سخت هستند، مشکل دارند. مثبت فکر کردن و مطرح کردن پرسش هایی مانند " حالت چطور است؟ " ، آیا کاری هست که من انجام دهم؟ " همیشه واکنش های مناسبی هستند. باید به بیمار بفهمانیم که نگرانش هستیم و هرگاه که نیاز باشد، در کنار او خواهیم بود با انجام برخی کارها می توانیم کمک بزرگی به فرد افسرده بنماییم.
در برخورد با این افراد باید بردبار بود. اگر غم و اندوه یکی از دوستان یا بستگان را گرفتار کرده است، می توان روشهایی چون تلفن کردن ، فرستادن کارت و یا دعوت از او را آزمایش کرد و اگر نپذیرفت ، دوباره در این زمینه کوشید و اگر باز هم سودمند نبود، به او پیشنهاد کمک حرفه ای نمود. می توان با وی در باره ی مراکزی چون مراکز مشاوره روانشناسی سخن گفت و وی را تشویق کرد به آنجا مراجعه نماید.
پرداختن به مشغولیت های روزمره زندگی، در پیش گرفتن فعالیت های ذوقی و هنری مختلف که می تواند به زندگی معنی ببخشد ، نقش مهمی در رهایی افراد از افسردگی دارند.
1- آنها قرص خواب نیستند، اما داروهایی هستند که به فرد احساس بهتری می دهند و کارکرد او را افزایش می دهند و در عین حال اعتیاد آور نیستند.
2- برای اینکه این داروها تاثیر خود را نشان دهند نیاز به یک تا چهار هفته زمان دارند. از این رو باید به فرد گفته شود که برای رسیدن به دستاوردهای درمانی مطلوب باید برد بار باشند.
3- این داروها زیانی ندارند، اما ممکن است مصرف آنها با برخی عوارض جانبی ناخواسته (مانند خشکی دهان، احساس خواب آلودگی یا مشکلاتی در زمینه دفع ادرار) همراه باشد.
4- در باره این عوارض و شیوه های رویارویی با آنها می توان با پزشک مشورت کرد. یاد آوری می شود که بهر روی این عوارض در آغاز مصرف داروهای یاد شده بیشتر است اما با ادامه مصرف آنها عوارض کاهش خواهد یافت.
5- این داروها را بایستی تا زمانی که پزشک مصرف آنها را پیشنهاد می کند مصرف نمود.
6- اگر مصرف این داروها زود قطع شود، ممکن است دوباره بیماری عود کند.
7- به خانواده های این بیماران توصیه می شود، مصرف این داروها را حتی زمانی که بیمار بهبودی نسبی یافته قطع نکنند مگر اینکه پزشک درمانگر دستور دیگری بدهد.
8- شرکت در فعالیت های روزمره زندگی و انجام ورزش های بدنی ساده در جذب دارو موثر است و سبب افزایش عزت نفس بیمار می گردد.
9- ممکن است فرد مبتلا به افسردگی،به شدت دچار پرخاشگری و خشم گردیده و با دیگران در گیر شود. در این مواقع کمک گرفتن از پلیس و نیروهای انتظامی می تواند سودمند باشد، زیرا آنان از بروز هرگونه کشمکشی که می تواند پیامد های فاجعه باری داشته باشد پیشگیری می کنند.
ممکن است فرد افسرده با دوستان و همکاران رفتاری خشن و پرخاشجویانه و یا سرد و بی اعتنا داشته باشد. در این شرایط دوستان و بستگان نباید او را ترک کنند و به حال خود رها نمایند. وی نیاز به همدردی دارد. باید با شکیبایی و بردباری به سخنان او گوش داد و به او نشان داد که او را درک نموده و آماده کمک به وی هستیم.
اگر افسرده هستید و کسی را ندارید که با او صحبت کنید، به یاد داشته باشید که در نهایت حرف زدن بسیار کمک کننده است. حتما با یک پزشک متخصص مشورت کنید.